ناگفته هایی از بایدها و نبایدهای اخلاق اجتماعی روحانیون از زبان معاون سابق تهذیب حوزه
به گزارش رسانه مرام، در گفتگوی دکتر حسین خانی عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی و معاون سابق تهذیب حوزه با رسانه مرام با حجت الاسلام درباره بایدها و نبایدهای اخلاق اجتماعی طلاب مطالبی مطرح شده است که در ادامه بصورت مفصل مطالعه می نمایید:
* رسانه مرام چند وقتی است که در حوزهی اخلاق اجتماعی روحانیت تخصصاً ورود کرده و کار می کند. تلقی ما بر این است که باید بتوانیم تصور درستی از اجتماعی بودن یک طلبه و روحانی، مبتنی بر آیات، روایات و سیره بزرگان و علمای خود ایجاد کنیم. در ابتدای گفتگو تقاضا دارم که در مورد اجتماعی زیستن یک طلبه و اینکه این اجتماعی زیستن در مرحله بعدی باید به صورت اخلاقی هم باشه صحبت کنید تا به این برسیم که اگر بخواهیم اخلاقی زیست کنیم، چگونه باید این اخلاقی بودن را در حوزه اجتماعی و زندگی اجتماعی رعایت کنیم.
استاد حسینخانی: اجتماعی بودن درست است که یک امر جبری نیست و هر کسی میتواند اجتماعی بودن یا نبودن را انتخاب کند، ولی لازمه زندگی و نائل شدن به بعضی از مراتب رشد، مستلزم زندگی اجتماعی است. وقتی فرد خودش هست و خودش، چالش و مشکلی پیش نمیآید که بخواهد سازگاری و صبر خود را نشان بدهد. اساساً تحقق بعضی از ارزشها و معارف اسلامی، در نتیجه اجتماعی زندگی کردن است. این موضوع برای طلاب حوزههای علمیه، به مراتب تأثیر بیشتری دارد. اگر درصدی برای تمام مردم لازم باشد که اجتماعی باشند، این درصد برای طلاب بالاتر است. از این جهت که خدای متعال رسالتی را بر اساس آیه نَفر به عهده طلاب و روحانیون گذاشته. لازمه انظار این است که طلاب اُنس بگیرند و با مردم ارتباط برقرار کرده و بتوانند تأثیرگذاری داشته باشند. این تأثیرگذاری هم مستلزم اخلاق و رعایت اصول و ارزشهای اخلاقی است. اگر یک طلبه بخواهد به وظایف خود در قبال اجتماع عمل کند، باید خود را ملتزم به رعایت اخلاق، خصوصاً اخلاق اجتماعی کند. گرچه ابعاد مختلف اخلاق الهی و فردی هم حتماً در ارتباطات اجتماعی لازم است، منتهی جنبه اجتماعی در تعاملات اجتماعی برجستگی ویژهای دارد. از این جهت به نظر میرسد که طلاب باید کنشگری، فعالیت و نقش آفرینی اجتماعی خود را به رعایت اصول ارزش های اخلاقی همراه کنند.
* مقداری وارد چگونگی مراعات مسائل اخلاقی بشویم. اجتماعی زیستن یک طلبه در چه زمینههایی ظهور و بروز پیدا میکند؟ ظهور طلبهای که در مسجد فعالیت میکند در زیست اخلاقی به نحو اجتماعی در چه چیزهایی باید باشد و چگونه باید کار کرده باشد که اخلاقی زیستن او به دایره وسیعتری از تأثیرگذاری بیانجامد؟ اخلاقی زیستن چگونه باید باشد؟ چون یک تلقی وجود دارد. اینکه شاید اجتماعی زیستن و همزیستی خوب و اخلاقی با مردم این است که طلبه به یک رفتارهایی دست بزنید. مثلاً طلبه ای است که در فضای مجازی با جوک تعریف کردن و خنداندن مردم، این حس را ایجاد میکند که من همزیستی مسالمت آمیزی با مردم پیدا کرده و از خود مردم شدهام. چه تلقی غلطی از اجتماعی زیستن و اخلاقی زیستن در حوزه اجتماع وجود داشته که ما شاهد چنین رفتارهایی هستیم که یک طلبه بلاگر شده و یا یک طلبه میخواهد با بدنسازی خود را معرفی کند؟
استاد حسینخانی: جملهای هست که ظاهراً از حضرت امام(رض) نقل شده که میفرمایند: «روحانی باید طوری باشد که وقتی مردم او را دیدند به یاد رسول الله بیفتند». این اصل رمز فعالیت اجتماعی یک طلبه و روحانی است. باید ببینیم که پیغمبر اکرم(ص) چطور با مردم زیست میکردند و ما باید همان زیست را با مردم داشته باشیم. آیا پیغمبر اکرم(ص) این کارهایی که شما فرمودید را انجام میدادند؟ ظاهراً اینطور نبوده. همان اصول اخلاقی را که خودشان تحت عنوان محاسن و مکارم اخلاق مطرح کرده بودند، در زندگی خود هم پیاده میکردند.
من فکر میکنم انتظاری که مردم از روحانی دارند این است که نمونه کوچکی از منش، روش و سیره پیامبر و اهل بیت(ع) باشند. این انتظاری است که مردم دارند و بیشترین تأثیرگذاری هم همین است. ممکن است که با بعضی از این کارهایی که شما فرمودید جذابیتی ایجاد کنم، ولی اینها موقت است. اگر کسی هم بیاید از نزدیک با من ارتباط داشته باشد و خصوصیات اخلاقی پیامبر(ص) را در من نبیند، تنفر و انزجاری که پیدا میکند به مراتب بیشتر است. پیغمبر اکرم(ص) برای جذب من کلاسهای علمی برگزار نکردند و از روشهای عجیب و غریب استفاده نکردند. برخوردی که ایشان با مخالفین خود و کسانی که اذیت میکردند داشتند مهم است؛ اینکه آزار و اذیت آنها را تحمل کرده و در حقشان لطف میکردند. مثلاً بچهای را نزد پیامبر اکرم(ص) میبردند که ایشان اسمی برای او انتخاب کرده و در گوش کودک اذان بگوید. ممکن بود که آن بچه لباس پیامبر(ص) را کثیف کند. شاید هر کسی بود ابراز ناراحتی میکرد ولی پیامبر(ص) به پدر و مادر او میگفتند که کاری نداشته باشید و اذان و اقامه را با روی خوش میگفتند و کودک را به والدینش تحویل میدادند.
این رفتار تأثیرگذار بود و انقلاب عظیمی را در بین مردم ایجاد کرد. میگویند که شخصی بر سر پیامبر(ص) خاکستر میریخته، بعد از مدتی مریض میشود و پیامبر اکرم(ص) به ملاقات او میروند و تحولی را ایجاد میکنند. مواردی که مقداری خارج از شئون روحانیت است، اولاً اینطور است که تأثیرگذاری همگانی ندارد و ثانیاً تأثیرگذاری دائمی ندارد. این رفتارها بخش عمدهای از مردم را پراکنده میکند. اینکه ما ببینیم سیره اهل بیت(ع) دقیقاً چطور بوده و بتوانیم به سبک آنها با مردم تعامل کنیم، میتواند بیشترین تأثیرگذاری را داشته باشد.
* چون حضرتعالی فرصت استفاده از اساتید بزرگواری مثل حضرت آیت الله مصباح را داشتید، اگر در بین صحبتهای خود نمونههای عینی از این بزرگواران به ذهنتان آمد، لطف میکنید بفرمایید که مخاطبین ما هم استفاده کنند. مقداری در مورد سیره علما و آن چیزی که برخواسته از آیات و روایات است را بفرمایید. مقداری را در مورد سیره حضرت رسول فرمودید. وقتی محیط اجتماعی را مطرح میکنیم صرفاً بستر خود را بستر بزرگ جامعه نگرفتهایم. طلبه در محیط خانواده، مسجد و محله خود ظهور و بروز دارد و در محیط وسیعتری مثل جامعه هم این ظهور و بروز را دارد. در مورد چالشهایی که ممکن است طلبه در این محیطها داشته باشد بفرمایید. این نحوه تعامل برآمده از سیره علما و آیات و روایات باید چگونه باشد؟ در بستر خانواده، در بستر مسجد با مخاطب، با مأمومین و کسانی که برای عبادت در مسجد حاضر شدهاند و یا کسی که در هیئت مشغول سخنرانی است و مسئولیتی در هیئت دارد و در بستر بزرگتری مثل جامعه ظهور بروز دارد یا فردی در محیط دانشگاهی و دانشآموزی مسئولیتی دارد. در مورد این موارد نکاتی را برآورده از سیره علما و آیات و روایات بفرمایید. ما یکسری اخلاقیاتی داریم که باید همه عمومی رعایت کنیم، ولی انگار چیزهای بالاتری وجود دارد. حتی گاهاً اعتراض مردم این است که نگاه من به شما به عنوان یک روحانی بود و انتظار بالاتری از شما داشتم. انتظار بالاتری از عرف جامعه را از ما تقاضا دارند. حضرتعالی چون مسئولیتی در حوزه به عنوان معاون تهذیب به عنوان شخص اول اخلاقی در حوزه داشتید، هم به حیث آماری و هم به حیث اطلاعاتی که در این زمینه دارید، خیلی میتواند به ما کمک کند که بدانیم چه چیزهایی پاشنه آشیل ما روحانیون در اخلاق اجتماعی بوده و در چه بستری بوده و چگونه میتوانیم از این مسئله جلوگیری کنیم؟
استاد حسینخانی: در بحث ارتباط با مردم در مسجد، روحانی اگر بخواهد تأثیرگذار باشد، باید بتواند با مردم زندگی کند. مرحوم حجت الاسلام والمسلمین، حاج آقا سید علی اکبر حسینی که به حسینی اخلاق در خانواده معروف هستند، سالها امام جماعت مسجد بودند. میگفتند که وقتی شخصی از مسجد ما از دنیا میرود، اینطور نیست که فقط چند دقیقه در مجلس ختم حضور داشته باشم. من تمام برنامه این فرد، از تجهیز، تشییع، تکوین و سرزدن به خانواده را شرکت میکنم. این منش و رفتار خیلی می تواند جذاب باشد و مردم را به دین و روحانیت علاقمند کند. لازمه این است که ما با شیوههای مردمداری آشنا بشویم. باید در این زمینه آثار زیادی تألیف بشود که اگر در هر قشری و هر شخصی که شأنی از شئون روحانیت را بر عهده گرفته، بداند که دقیقاً باید با مردم چگونه تعامل داشته باشد.
ما در این زمینه و در برنامههای آموزشی نقصان داریم و باید به صورت خیلی دقیق برای قشرهای مختلف طلاب آموزش داده بشود. بحث خانواده هم از همان زمینههایی است که متأسفانه نیاز به کار بیشتر داریم. همه مردم باید با شیوه تعامل با همسر آشنا باشند، ولی طلبه به طور خاص زیر ذربین است و مردم با نگاه دقیقتری او را میبینند و بیشتر باید مراعات کند. این کار لازمه آموزش های خاصی است. در سیره بزرگان هم نکات جالبی است. اگر طلاب ما بدانند که بزرگان دین ما چگونه عمل میکردند و به چه چیزهایی سفارش میکردند، میتواند برایشان آموزنده باشد. نقل کردند از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی که مؤسس حوزه علمیه قم بودند که برکاتی که ما الان از آنها استفاده میکنیم، همه به شکلی مرهون زحمات ایشان است. اگر ایشان حوزه علمیه قم را تأسیس نکرده بودند، حضرت امامی در این حوزه نبودند، انقلاب اسلامی صورت نمیگرفت و تمام اتفاقاتی که اکنون در دنیا افتاده صورت نمیگرفت. تمام اینها به برکت اقدام ایشان بود. به ایشان گفتند که شما رمز موفقیت خود را در چه میبینید؟ ایشان فرموده بودند که بنده همسری داشتم که ایشان بیمار شد و من آن بیماری را بهانه نکردند که تجدید فراش کنم یا ایشان را طلاق داده و به حال خود رهایش کنم. او را از سایه به آفتاب و از آفتاب به سایه میبردم و از او مراقبت میکردم و خدا به من نظر کرد. این یک درس است. منِ طلبه باید بدانم که اگر میخواهم به جایی برسم، نباید به دنبال راههای عجیب و غریب بروم و همین تعامل درست با همسر خیلی مهم است. اینکه همسر ما عمری زحمت کشیده و بعد به مشکلی دچار شده. نباید او را رها کنیم.
چند نفر از شاگردان مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا خدمت ایشان آمدند و گفتند که شنیدهایم که همسر شما، شما را کتک میزند. گفتند که بله همینطور است. ایشان عرب و قوی هیکل است. وقتی از دست من عصبانی میشود من را کتک میزند. شاگردها ناراحت شدند که عالم به این بزرگی که ادعا میکند اگر تمام فقهی را به دریا بریزند، من از اول تا آخر آنها را مینویسم، اینطور از همسر خود کتک میخورد. به او گفتند که ایشان را طلاق بدهید، ولی ایشان گفتند که من طلاق نمیدهم. گفتند که پس بگذارید که همسرانمان را به نزد او بفرستیم تا او را نصیحت کنند، باز هم گفتند نه، اتفاقاً وجود این خانم برای بنده از بهترین نعمتهای خداوند است. وقتی من به صحن میآیم و امام جماعت جمعیت زیادی میشوم، کمی هوا برم میدارد. وقتی به منزل میروم و ایشان من را کتک میزند، آن هوا کاملاً از بین میرود.
گاهی نگاه من به کوتاهیها و بدرفتاریهای همسر، نگاه عامیانه است و میخواهم با او مقابله به مثل کنم و یک زمان نگاه مرحوم کاشف الغطا است که میتواند خیر دنیا و آخرت را برای او داشته باشد. از مرحوم آیت الله سعادت پرور هم نقل میکنند. ایشان میفرمایند که خیلی مراقب همسران خود باشید. حق ندارید اگر دیدید غذا شور شده و مشکلی دارد بداخلاقی کنید. ایشان گفتند که من فقط یکبار با خانواده بداخلاقی کردم، به من گفتند که بیست سال ناله های تو بی اثر شد!
این سیره بزرگان ما است که در مسیر درست حرکت کرده و توفیقاتشان هم روشن است. اگر منِ طلبه با این الگوها آشنا بشوم در همان مسیر قرار میگیرم، اگر هم خدای نکرده از این امور خبر نداشته باشم و قرار باشد که خودم برای خودم برنامه ریزی کنم، مسلم است که نتیجه خوبی نخواهد داشت.
* این مسئله انقدر اهمیت پیدا میکند که گاهاً حس میکنیم که دینداری مردم به این مسئله گره خورده است. اگر طلبهای تعامل خوبی در محیط خانواده و محیط کار خود داشته، روی بحث دینداری اطرافیان خود تأثیر گذاشته. اگر دیندار نبودند، به دین علاقه پیدا کردند و اگر دیندار اولیه بودند، در دین خود ثبات پیدا کردند. بالعکس، اگر خوب عمل نکرده باشد، باعث میشود که بعضیها از حوزه دینداری خارج بشوند. یعنی فقط صرفاً حوزه تأثیرگذاری آن اینطور نیست که فقط بگوییم فلان شخص بد بود، بلکه به اسم صنف روحانیت و به اسم دین نوشته میشود.
مشکل اصلی ما کجا است؟ مقداری از بار مسئله روی بحث آموزش است. دلایل دیگری هم وجود دارد. ممکن است کسی بگوید که اکنون در عصر و زمانه ای زیست میکنیم که چنین رفتارهایی طبیعی است و اخلاق مداری در حوزه اجتماعی به گونه ای است که انسانها میخواهند در شبکههای اجتماعی وجههای از خود معرفی کنند. این وجهه معرفی کردن به یکسانسازی رفتارها کشیده شده. طلبه هم دوست دارد که مثل بقیه باشد و از این قطار سرعت گرفته تظاهر در جاهایی عقب نماند. دلایل دیگری که ذهن شما میرسد و به نظر میرسد که وجود داشته باشد چیست؟ اگر ما بخواهیم که این حوزه را ترمیم کرده تا از این آسیبها به دور باشیم، باید به چه چیزهایی توجه کنیم؟
استاد حسینخانی: در درجه اول اگر ارتباط من با خدا تقویت شود و اخلاص در سرلوحه زندگی ما قرار بگیرد، دیگر خیلی به دنبال این نیستم که خود را به دیگران نشان بدهم. در سیره افراد و شخصیتهای خیلی تأثیرگذار بحث گمنامی مطرح بوده. همین که از چشم خدا نیفتد، برایش از هر چیزی مهمتر است. یکی هم بحث آموزشها است. یکی اهتمام خود بزرگان هر مجموعه طلبگی است. مثلاً وقتی مسئولین یک مدرسه علمیه آداب اجتماعی و نگاه اخلاقی را رعایت می کنند، طبیعتاً طلبهای که سال اول است هم سعی می کند که خودش را با این فضا وفق بدهد. ولی اگر مشاهده کند که بالاتری ها التزامی به این مباحث ندارند، بحث طور دیگری می شود و این فضا نمی تواند آن الگوی مطلوب را ارائه بدهد. بنابراین ارتباط با الگوهای مؤثر از مواردی است که خیلی می تواند کمک کند. گرچه مقداری از این مشکلات اجتنابناپذیر است. افرادی که وارد حوزه میشوند، در همین جامعه و با همین شرایط حقیقی و مجازی رشد کرده اند و بی تأثیر از این فضاها نیستند. یک نکته هم این است که هر مقدار زمینه تعامل بیشتر طلبه با مردم فراهم شود، این کار هم در اصل کنشگری اجتماعی و هم اینکه اگر آن کنشگری با اخلاق آمیخته باشد مؤثرتر است. اگر من با مردم ارتباطی نداشته باشم، طبیعتاً بلد هم نیستم چگونه با مردم تعامل کنم. هم باید ملاحظاتی را در ارتباط با مردم لحاظ کنیم و هم سعی کنیم تأثیرگذاری داشته باشیم. نقش امر به معروف و نهی از منکر هم را با ارتباط سالم و ارشاد کردن انجام بدهم. اگر سیاستگذاران حوزه روی این موضوع تأمل کنند که طلبه ها در شهر پراکنده بشوند و بتوانند در حین زیست کردن با مردم، تأثیرگذاری هم داشته باشند.
* به نکته دقیقی اشاره فرمودید. اخیراً یادداشتی از دکتر شریفی دیدهام. دقیقاً به همین مسئلهای که حضرتعالی فرمودید اشاره کرده بودند و گفته بودند که به نظر می رسد این کار دارد به آسیبهای زیادی منجر می شود. هم به حیث رفتاری برای خود طلاب و هم اینکه عوارضی دارد. زیست یک طلبه در بین مردم میتوانست نمایشی از سبک زندگی دینی و اسلامی باشد. در حالی که اکنون حتی در شهر قم هم مردم خیلی با طلبه معاشرت ندارند. با اینکه در این شهر تعداد طلبه های زیادی زیست می کنند، ولی مردم فرصت معاشرت از نزدیک با طلبه ها را خیلی کم دارند. شاید در کوچه و خیابان میبینند، ولی اینکه نوع تعامل آن طلبه با همسر خود، با فرزند خود، با مهمان خود و آداب و ملاحظات او را نمیبیند، تأثیرپذیری کمتری هم خواهد داشت.
یکی از چالش هایی که در حوزه اخلاق اجتماعی برای روحانیت وجود دارد این است که طلبه در مواجهه با منکرات از طرفی رسالتی بر عهده خود به حیث وظیفه دینی احساس میکند و از طرفی هم گاهاً فضای جامعه به حدی سنگین است که طلبه کمی برای اینکه به دل مسئله برود و نهی از منکر داشته باشد، محافظهکاری دارد. در بحث مواجهه با منکرات، هم باید منکرات شرعی و دینی و هم منکرات اجتماعی را مد نظر داشته باشیم. مواجهه با منکر را صرفاً به بحث بیحجابی و بدحجابی اختصاص نمیدهیم. باید به موضوعات مختلفی که در حوزه های اجتماعی است هم تسری بدهیم. یک طلبه باید با این منکرات چگونه مواجهه داشته باشد که این مواجهه یک مواجهه اخلاقی باشد و بتواند از حواشی پیرامونش دوری کند؟
استاد حسینخانی: یک جهت آن جنبه شناختی مسئله است. اینکه ما دقیقاً با احکام امر به معروف و نهی از منکر آشنا بشویم. شرایط چند گانه را بدانیم و با کلیّت مسئله آشنا بشویم. بخشی هم مربوط به شناخت خود آن مسائل است. اینکه بدانیم این مسئله منکر است یا نیست. جاهایی ممکن است که مسئله ظنّی باشد و شاید در این مورد وظیفه ما اقتضا نکند که بخواهیم حتماً بررسی کنیم و ببینیم که منکری اتفاق افتاده یا خیر. حتی در جاهایی که مسئله خیلی یقینی هم است، باز هم جای مدارا هست. ممکن است یک مسئله یقینی باشد ولی پیش پا افتاده است و میتوانیم به خاطر یک مسئله مهمتر ممکن است که ما بتوانیم از آن عبور کرده و آن را نادیده بگیریم، ولی در مسائل اصلی که ارزش های اصلی اسلام در معرض خطر قرار گرفته، باید حتماً مواجهه صورت بگیرد. بخشی از دلایلی که باعث شده این مسئله ضعیف بشود، فضای اجتماعی است. ممکن است که فضا انقدر سنگین بشود که فرد احساس خطر کند و بگوید که یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر محقق نشده. جنبه های دیگری هم است که باعث می شود فرد وارد این مسئله نشود. یکی از دلایل آن ترس است و یکی از انگیزه های روانی همین ترس است.
مرحوم علامه مصباح به یک جهت قابل توجهی اشاره میکنند. ایشان میفرمایند: «ما نسبت به نوامیس خود خیلی حساس هستیم. آیا اهمیت نوامیس ما بیشتر است یا نوامیس الهی؟».. همین احکام و ارزش های دین نوامیس الهی هستند. اگر نگوییم بیشتر، ولی لااقل باید اندازه حساس بودنمان به فردی به ناموس ما تعرض میکند، نسبت به نوامیس الهی هم حساس باشیم. همونطور که امام حسین(ع) به این باور رسیدند. خانواده به اسارت رفتند و خودشان، فرزندان و برادرانشان به شهادت رسیدند. همه اینها به این خاطر بود که ارزش و اهمیت ناموس الهی را بیشتر از ناموس خود می دانستند. این کار جای تقویت دارد. اگر من به این باور برسم و محبت من به خدای متعال قدری بشود که پای هر چیزی که بدانم خدای متعال دوست دارد بایستم، یکی از عواملی است که می تواند در این امر مؤثر باشد. وَلو بَلَغَ ما بَلَغ. پشتیبانی های اجتماعی هم می خواهد که مربوط به مسئولین است. آن مقداری که به ما مربوط میشود، تقویت جنبه های روانی مسئله است.
* شاید لازم باشد خلاقیتی را هم در این عرصه به خرج بدهیم. یعنی شناخت باید باشد، دوری از ترس هم باید باشد، باید رسالتی را بر عهده خودمان احساس کنیم و دنبال رضایت الهی هم باشیم. به نظر می رسد که در مرحله عمل خلاقیت هم لازم است. گاهاً می بینیم که بعضی از طلبه ها دارند در میدان تبلیغ میکنند و از شیوههایی استفاده میکنند که خیلی خوب است و اخلاق مدارانه است. ما روحانیون مأمور نیروی انتظامی نیستیم. باید مواجهه ما مثل مواجهه حضرات معصومین، ائمه و بزرگان باشد که کاملاً اخلاق مدارانه نسبت به این مسئله مواجهه داشتند. شاید گاهاً خلاقیت و سعه صدر در مواجهه خود نداشتهایم. تأیید میفرمایید که گرفتاری از اینجا شروع میشود؟
استاد حسینخانی: بله همینطور است. روایتی داریم که میزان صحت آن را نمی دانم ولی روایت جالبی از امام حسین عسگری(ع) است. «شخصی به اسم اسحاق کندی که در زمان خود فیلسوف عراق بوده و شروع به نوشتن کتابی در مورد تناقض قرآن می کند و می خواسته که آیاتی را که به زعم خودش متناقض بوده جمع کند. این کار او آسیب جدی به اعتقادات افرادی می زده که در اعتقادات خود سطحی بودهاند. یکی از شاگردان ایشان به خدمت امام حسن عسگری(ع) میآیند. حضرت نهیبی به او میزنند و میفرمایند که مرد رشیدی در بین شما نیست که جلوی استاد شما را بگیرد که این کار را انجام ندهد؟ آن شاگرد میگوید که کاری از دست ما بر نمیآید و ما شاگرد او هستیم. (حضرت آن خلاقیت را در اینجا از خود نشان می دهند) می فرمایند: به نزد استاد خود برو و به او بگو که من میخواهم در راستای کار شما و نوشتن کتاب تناقض الاقرآن با شما همکاری کنم و برو مدتی با او همکاری کن و آیات را کنار هم بگذار. بعد که خوب انس گرفتی و استاد به تو اعتماد کرد به این بگو که سوالی برای من پیش آمده. آیا ممکن نیست آن کسی که این کتاب را آورده بگوید که منظور من از این آیه این نیست که شما فهمیدید، منظور من چیز دیگری بوده و با این منظور این دو آیه دیگر منافاتی با هم ندارد؟).. شاگرد میرود و با استاد خود انس میگیرد و بعد سوال را مطرح میکند. استاد میگوید که این حرف منطقی است و دیگر کتابی به اسم تناقض الاقرآن از ایشان منتشر نمیشود»
این یک خلاقیت است. بدون درگیری و بدون هیچ تنشی و با یک روش کاملاً حرفهای، انس برقرار شده و تأثیرگذاری هم صورت میگیرد. این کارها به فکر کردن نیاز دارد و نباید تا مسئلهای را دیدیم به اولین راه حلی که به ذهنمان می رسد اکتفا کنیم و صریح آن را مطرح کنیم. چه بسا در بعضی از موارد غیرمستقیم مطرح کردن تأثیرگذار باشد. در داستان برادران حضرت یوسف(ع) است. وقتی برادران ایشان، حضرت را به دزدی متهم میکنند و میگویند: « إِن يَسرِق فَقَد سَرَقَ أَخ لَّهُۥ مِن قَبلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفسِه وَلَم يُبدِهَا لَهُم». حضرت در آنجا این را پنهان میکنند و واکنشی نشان نمیدهند تا در جای خود با شکل بهتری اثرگذاری صورت بگیرد.
تمام اینها نیازمند این است که بی گدار به آب نزنیم. نه به این معنا که اصل مسئله به فراموشی سپرده بشود. آیت الله مصباح میفرمودند: «ما استادی داشتیم (آیت الله بهجب) که اگر مشکلی در ما میدیدند، مستقیم مطرح نمیکردند و در جایی و به یک مناسبتی اشاره میکردند یا قصه ای تعریف میکردند که ما با نقل این قصه متوجه میشدیم که اشکال کارمان کجا بوده» باید مقداری فکر کرد، راه حلهای متعدد و متنوعی را پیدا کرد و بهترینش را برای مواجهه با آن منکر انتخاب کرد.
* یکی دیگر از چالشهایی که در حوزه حضور و زیست اجتماعی طلاب وجود دارد این است که طلاب در برخی از زمینهها ورود غیرتخصصی دارند که گاهاً در موضوع مشاوره، در طب سنتی و قامتهای مختلف بروز و ظهور پیدا میکند. به نظر میرسد که این کار به چهره اجتماعی طلاب آسیب وارد میکند که طلبه این چنین به عرصه اجتماع وارد شده. شاید مدتی هم خوب جلو برود ولی چون تخصص لازم را ندارد در جایی کار خراب میشود. حتی در مسائل اقتصادی هم مواردی بوده که طلبهای به این حوزه وارد شده و چون نتوانسته اقتصادی عمل کند، موجب ضرر مالی تعداد زیادی از مردم شده و چهره اجتماعی طلاب و روحانیت را خدشه دار کرده باشد. لطفاً بفرمایید که حوزه تخصصی ما چیست و چه حوزه ای غیرتخصصی محسوب میشود؟ آیا در حوزههایی که غیرتخصص عمومی روحانیت است ضرورت دارد که حتماً تخصص کسب کرده و وارد بشویم، یا صرفاً مبتنی بر همان دانشی که در حوزه بدست آوردهایم، میتوانیم در حوزههای مختلف از مردم دستگیری کنیم؟
استاد حسینخانی: در شناسایی حوزههایی که روحانیت میتواند کنشگری داشته باشد، کارهای خوبی صورت گرفته. پایان نامههایی در این زمینه نوشته شده. اینطور نیست که زمینه فعالیت یک روحانی صرفاً به شئون سنتی روحانیت، مثل اقامه جماعت، منبر و … برگردد. الان گستره فوق العادهای پیدا کرده و هر کدام از این زمینهها هم میتواند خیلی اثرگذار باشد. ولی شرط لازم این است که تا وقتی تخصص پیدا نکرده ام نباید وارد آن حیطه بشوم. این مربوط به طلبه و روحانی نیست و هر کسی اگر در مقامی آمادگی لازم را نداشته باشد، چه بسا خیانت باشد که بخواهد مسئولیتی را به عهده بگیرد. در خصوص طلبه و روحانی چون پای دین هم وسط میآید، حساسیت بیشتری پیدا میکند. پزشکی هم که سال دوم پزشکی است حق ندارد که طبابت کند و از نظر عقل محکوم است، ولی کسی نمیگوید که او پای دین را وسط کشیده و فقط میگویند که آدم درستکاری نیست. اما در مورد طلبه، پای دین در میان است. آن راهنمایی که یک طلبه در قالب مشاوره میکند، چه بخواهد و چه نخواهد از طرف مراجعه کننده پای دین و روحانیت نوشته میشود. از این جهت آمادگی یک طلبه باید خیلی برای وارد شدن در این عرصهها بیشتر باشد.
آیت الله مصباح در مورد علومی که برای یک مشاور روحانی لازم است فرمودند: « در سطح استانداردهای جهانی باید با علومی که لازم است برای مشاوره آشنا باشد. باید با علوم اسلامی هم آشنا باشد که بتواند صحیح و سقیم را بشناسد و بتواند از خوب ها استفاده کرده و آنهایی که مناسب نیست را کنار بگذارد».. در مورد رشتههای دیگر مثل طب سنتی هم همینطور است. نمی توان با انجام دادن دو تا کار تجربی و چند وقت پیش یک استاد رفتن، به آن قابلیت رسید. در اینجا جان افراد در معرض خطر است. آن کسی که متخصص این رشته است، باید از سطح علمی لازم برخوردار باشد و آن ویژگیهای اخلاقی لازم را هم باید احراز کرده باشد تا بتواند وارد شود. ورود غیرتخصصی نه فقط به خود طلبه، بلکه به روحانیت و حتی به دین آسیب میزند.
کتابی است به اسم “بال و پرهای امام”. هم امام(ره) در زمان خود نمایندگان روحانی را در استانها داشتند و هم الان و در زمان مقام معظم رهبری هم این مسئله است و ایشان در هر استانی یک نماینده دارند که امام جمعه مرکز هر استانی محسوب میشوند. این اشخاص کار اصلی کنشگری اجتماعی روحانیت را در یک استان برعهده دارند. در این رابطه لازم است که یک سری ملاحظاتی را یک فرد در آن جایگاه بداند. مثلاً در ارتباط با مسائل اقتصادی حضرت آقا به شدت نمایندگان خود را نهی میکنند که به مسائل اقتصادی ورود نکنند. می گویند که شما به این حوزه آشنا نیستید، به افرادی اعتماد میکنید که ممکن است آنها آسیب بزنند. در زمینههای مختلف اینگونه است و از سیره شهدای محراب استفاده شده. شهید مدنی، شهید صدوقی، شهید دستغیب و شهید اشرفی اصفهانی. اینکه این شهدا در بحث خانواده خود چطور عمل میکردند؟ در بحث مسائل اقتصادی، در مسئله هدایتگری فرهنگی و هدایتگری سیاسی و اجتماعی، چه جنبه های اخلاقی مورد عمل این بزرگواران بوده؟ این مسائل به عنوان یک خاطرات خواندنی و قابل اجرا در این کتاب جمع شده. این کتاب را دفتر تبلیغات منتشر کرده و خواندن آن خالی از لطف نیست. از این جهت که با اخلاق در کنشگری اجتماعی روحانیت به صورت عملی آشنا میشویم.
صوت کامل گفتگو در اینجا