برای روحانیون، اخلاق توحیدی باید محور اخلاق اجتماعی و رفتارهای اجتماعی شان باشد

به گزارش رسانه مرام، در گفتگوی اختصاصی مرام با حجت الاسلام فقیهی، استاد اخلاق و عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) در رابطه با اخلاق اجتماعی روحانیت مطالبی مطرح شده است که تفصیل گفتگو را در ادامه مطالعه می نمایید:

* ما در رسانه مرام، تخصصاً در حوزه اخلاق اجتماعی روحانیت فعالیت می کنیم. خیلی دوست داشتیم که شما تصویر درستی از مفهوم ارزشمند؛ یعنی بحث اجتماعی روحانیت برای ما ایجاد کنید. اخلاق اجتماعی دقیقاً یعنی چه؟ در ادامه هم در مورد سنخ روحانیت صحبت می کنیم.

حجت الاسلام فقیهی: بسم الله الرحمن الرحیم…. بحث های علمی در مورد اخلاق اجتماعی خیلی مفصل است. خود واژه اخلاق خیلی بحث دارد. این واژه اصلاً واژه قرآنی، اسلامی و روایی نیست و برگرفته از فلاسفه یونان؛ یعنی افلاطون و ارسطو است. قرآن یک اهدافی دارد که می خواهد انسان ها به آن اهداف برسند. راهکار آن را هم تذکیه معرفی کرده اند که در اصطلاح الان “اخلاق” شده است. آیت الله مصباح در کتاب “اخلاق در قرآن” می فرمایند: « نه مبنای ارسطو را قبول داریم و نه بنایی که بر آن گذاشته است». بنده خودم یکبار از ایشان پرسیدم و ایشان فرمودند این منطبق بر قرآن نیست. نه اینکه باطل باشد، اما قرآن چیز دیگری است.

علت اینکه اینها به سراغ واژه اخلاق رفته اند این بوده که در اخلاق ارسطویی چند تا چیز نیست. یکی از این چیزها، نیت است. نیت در افعال نیست و وقتی نیست رابطه افعال با روح آدمی را چه چیزی برقرار می کند؟ در دین می گویند که نیت است که از روح برمی خیزد. در آنها چون نیت وجود ندارد، گفته اند که افعال باید ملکه بشوند و تا ملکه نشوند فایده ای ندارد. دومین چیزی که در اخلاق ارسطویی نیست، خدا است. خدا اصلاً نیست و همه صفات، فضائل و رذائل است. سومین چیزی که نیست، بحث معاد است. مرحوم علامه در کتاب “المیزان” آورده اند. فلاسفه یونان اینها را آراء محبوده اجتماعی می دانستند. می گفتند که اگر این کار را بکنید، مردم می پسندند.

در جلد سوم “اخلاق در قرآن” آیت الله مصباح، مقدمات این موضوع را مفصل گفته اند. اما آن چیزی که مهم است این است که ایشان می فرمایند: ” اصلی ترین چیزی که ما در اخلاق اجتماعی دنبال آن هستیم، این است که نیت و انگیزه من از اجتماعی زیستن چیست؟ اجتماعی زیستن غریزی، عاطفی، اجباری و اختیاری است و اینها بحث های فلسفی آن است. اینکه من با اختیار خودم اجتماعی زندگی کردن را انتخاب می کنم، نیتم چیست و با چه انگیزه ای اینکار را می کنم؟ اینکه به جمع مردم میروم، به مسجد و حسینیه و هیئت می روم، به چه نیتی است؟

آن چیزی که ما از اخلاق اجتماعی یک طلبه انتظار داریم، این است که در اجتماعی زیستن خود نیتی جز خدا نداشته باشد. اگر نیتی غیر از خدا داشته باشد، نه تنها فایده ای ندارد، بلکه فساد ایجاد می کند. اگر من با نیت دنیا به منبر بروم، امام جماعت بشوم یا در حوزه تدریس کنم، فایده ای ندارد.

این اصلی ترین کلیدواژه ای است که ما باید در اخلاق اجتماعی دنبال آن بگردیم و آن را اصلاح کنیم. نکته دوم این است که مرحوم علامه در المیزان می گویند که اخلاق ما باید اخلاق توحیدی باشد. یعنی اخلاق فقط به کلمه “خدا” منحصر بشود. اگر در کارهای اجتماعی من فقط خدا باشد، اثر دارد. حتی اگر طلبه چیزی نگوید ولی مدنظرش فقط خدا باشد. متأسفانه الان شاید یکی از غریب ترین واژه ها، واژه “خدا و توحید” شده است. ما باید برای افراد، در هر کاری مثل کارهای اجتماعی، میل و انگیزه ایجاد کنیم. این میل و انگیزه وقتی ایجاد می شود که بگوییم در این کار فایده است. فایده، میل و انگیزه ایجاد می کند. اگر ما توانستیم کاری کنیم که مصداق فایده را تغییر داده و آن را رضای خدا، بهشت یا حداقل ترس از جهنم کنیم خیلی خوب است. ما باید به طلبه آموزش بدهیم که قدم به قدم ما فقط خدا باشد.

مرحوم امام(ره) این آیه را خیلی می خواندند: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَه أَنْ تَقُومُوا لِلَّه». این بحث دوم بود. بحث سوم، بحث معاد است. اگر بخواهیم فایده را درست کنیم، باید اعتقاد به قیامت و معاد تقویت بشود. اعتقاد به معاد است و هیچ کس منکر آن نیست، اما در مقام عمل فراموش شده است. این سه تا رکن هستند؛ مخصوصاً در اخلاق اجتماعی. وقتی انسان رودر رو با دیگران، در مسجد، در مدرسه یا در محله قرار می گیرد، یکی این است که باید نیت و انگیزه اجتماعی زیستن داشته باشد. این مهم است که نیت من در مدرسه، دانشگاه، حوزه و … چیست؟ اگر نیت غیرخدایی باشد هیچ اثری ندارد.

مرحوم علامه طباطبایی در “المیزان” می فرماید: «کسی که خودش دروغ می گوید، اگر به مردم بگوید که دروغ نگویید، مردم می شنوند که می گوید دروغ بگویید!». این خیلی حرف عجیبی است. اگر نیت من دنیا باشد و بالای منبر بگویم که دنیا را دور بیاندازید، مردم می شنوند که دنبال دنیا بروید. اگر نیت خدایی نباشد، هر چه صحبت کنید هیچ اثری ندارد. آیت الله بهجت یک دقیقه صحبت می کرد…….

نیت، خدا و معاد؛ هر کدام چند ساعت وقت برای صحبت می خواهند. یک چیزی که خیلی مشهور است، بحث آداب اجتماعی است. مرحوم علامه در “المیزان”، نزدیک به صد صفحه در مورد ادب صحبت می کنند. شاید مفصل ترین بحث المیزان است. ایشون می فرمایند: «ادب یعنی کاری را آدم انجام می دهد را به بهترین شکل انجام بدهد». ایشون می گویند که : «مصداق ادب را چه کسی مشخص می کند؟.. قدری از آن را خود عقلای جامعه مشخص می کنند؛ اما ادب کامل این است که اعمال ما خدا را نشان بدهند. این بهترین شکل عمل است. بهترین صورت در هر عملی، صورتی است که آن عمل خدا را نشان بدهد»… وقتی دارد صحبت می کند، طوری صحبت کند که خدا دیده بشود؛ جوری راه برود که مردم متوجه خدا بشوند؛ طوری معامله کند که مردم متوجه خدا بشوند.

اخلاق اجتماعی تقسیمات زیادی هم دارد. در ابتدا خانواده است. با همسرش، با پدر و مادرش، با فرزندش، در محله و در مدرسه و در مسجد. خانمی که همسر یک طلبه می شود، باید بگوید که من خدا را می بینم. وقتی آیت الله بهجت را می دیدیم، انگار خدا را می دیدیم. یک زمان بنده با آیت الله مصباح به سفر عمره حج مشرف شدیم. من او را از دور می دیدم، طوری بود که انگار خدا دارد راه می رود.

* ناظر به همان روایت هایی که می فرمایند: «یکی از علامت های مؤمن این است که وقتی او را می بینی یاد خدا می افتی»..

حجت الاسلام فقیهی: «من یُذَکِّرکُم اللهُ رُویَتَه ».. وقتی من را می بیند، یاد خدا بیفتد. ما در زمان خودمان اینطور افراد را فراوان داریم. نمونه بارز آن رهبر است. زندگی ایشان، مشی ایشان، رفتار ایشان، سیاست ایشان و همه چیز ایشان خدا است. اکثر سخنرانی ایشان با قدرت است، اما بلافاصله می گویند به فضل الهی، به لطف الهی، به توفیق الهی…

وقتی که خرمشهر آزاد شد، همه رسانه ها نوشتند “خرمشهر آزاد شد”؛ اما مرحوم امام(ره) گفتند: “خرمشهر را خدا آزاد کرد”….. وقتی رهبر می گوید به فضل الهی، یعنی می بیند؛ ولی من که می گویم یعنی این را حفظ کرده‌ام و می گویم. طلبه با حرف زدن خود باید خدا را نشان بدهد. ما درمعاملات خیلی اشتباه می کنیم. ادب اجتماعی در کل؛ یعنی چه در ارتباط با همسر، چه در ارتباط با فرزند، چه در ارتباط با پدر و مادر یا همسایه، باید طوری باشد که بگویند رفتار این شخص خدایی است و خدا را نشان می دهد. این کلیات بحث بود. به سراغ جزئیات برویم.

یکی از چیزهایی که ام الفساد است، کبر است. تکبر در اخلاق اجتماعی خیلی خودش را نشان می دهد. برخی از طلاب این چنین هستیم اگر به مجلسی برویم و در بالا به ما جا ندهند و پایین بنشینیم، اگر هیچ چیزی هم نگویم ولی خیلی برایمان سخت است و معذب هستیم. اگر کسی به من سلام نکند، سلام نمی کنیم. به کسی هم سلام نمی کنیم. مردم خیلی به من می گویند که شما طلبه ها به کسی سلام نمی کنید و همیشه منتظر هستید که دیگران به شما سلام کنند. این اخلاق در ارتباط با همسرشان اثر می گذارد و خودشان را بر همسرشان مسلط می بینند، متکبر هستند. حتی بر پدر و مادر خود فخرفروشی می کنند، بر فرزندانشان، بر همسایه و در محله. این کبر غوغایی می کند و درمانش هم خیلی سخت است. از مرحوم آیت الله مصباح یک روز پرسیدیم، در ابتدا فرمودند که اصلاً درمان ندارد. یعنی می خواستند بگویند که خیلی سخت است.

یکی از چیزهایی که درمان این تکبر است و جزو آدام مهم اخلاق اجتماعی در قرآن و روایات است، این است که طلبه یاد بگیرد که سلام کند و تقدم بر سلام داشته باشد. سلام کردن کبر را از انسان دور می کند. برکات سلام این است که نزدیک به هزار تا اثر دارد و یکی از آنها این است که تکبر را از انسان دور می کند. وقتی تکبر علاج نمی شود، به حسادت تبدیل می شود که متأسفانه باز هم ام الفساد است و در اخلاق اجتماعی ما طلبه ها زیاد است. ما خیلی نسبت به هم حسادت می ورزیم. مثلاً وقتی پای منبر هم می نشینیم گوش نمی دهیم، یا عمداً با شخص دیگری صحبت می کنیم که چیزی نشنویم. اگر چیزی هم نگوییم خیلی برایمان سخت است و مثل جان کندن است. به خودمان می گوییم که این آقا هم مباحث من بوده، الان او منبر می رود و اخلاق می گوید و من باید گوش بدهم.

بزرگان ما مثل مرحوم شیخ انصاری و … که موفق بوده اند، پای درس اخلاق هم می رفتند و گوش می دادند. آیت الله مصباح در مقابل آیت الله خرازی که صحبت می کردند، مثل یک طلبه 15ساله دوزانو و مودب جلوی ایشان نشسته بودند.

* به نظرم می رسد که ما خیلی از جوان ها را مرور کنیم که شاید الان بعضی از آنها میانسال شده اند. نقطه عطف زندگی آنها به این برمیگردد که رفتار درستی از یک روحانی دیده اند. به فضای دینی گرایش پیدا کرده اند و ریشه به این برمیگردد که فلان عالم یا فلان روحانی یک رفتاری با ایشان داشته که ایشان شیفته آن شخصیت شده.

حجت الاسلام فقیهی: بله. آیت الله مصباح این حدیث را می خواندند: «اصول الکفر ثلاثه»… یکی از اینها حسادت است. زندگی طلبه عمدتاً از جهت مادی ضعیف است و اگر خدا در زندگی او نباشد، در او طمع ایجاد می شود. یعنی وقتی توکل او در رزق و روزی به خدا نبود که «إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَآءُ بِغَیْرِ حِسَاب»؛ در او طمع ایجاد می شود. طمع طلبه را ذلیل می کند. «عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَع… کسى که قناعت پيشه کند عزيز مى شود، و کسى که طمع بورزد ذليل خواهد شد». طلبه ذلیل شده و عزت اجتماعی را ندارد.

آیت الله مصباح می گفتند طلبه هایی که حرمت اساتید خود را حفظ نمی کردند، بدون استثناء موفق نبودند. «لا تَرفَعُوا أَصواتَكُم‌ فَوق‌َ صَوت‌ِ النَّبِي‌». وقتی آیت الله بروجردی به قم آمدند، خود مراجع جلسه ای در فیضیه گرفتند که از ایشان تجلیل کنند. در این مجلس یک آیت الله مشهور قم به منبر رفتند و وسط منبر آیت الله بروجردی وارد شدند. آن شخص منبر تا ایشان وارد شدند این آیه قرآن را خواندند: «يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُون»… شاید اشتباه کردن.. بعد از این منبر هم زیاد عمر نکردند و جوان مرگ شدند. توهین بزرگی بود. باید برای طلبه ها کلاس بگذارند و به آنها به صورت مصداقی و جزئی یاد بدهند که با استاد، با همسر و … چطور برخورد کنند.

یک بخش مهم از اخلاق اجتماعی، روابط طلبه با همسرش است. دستور قرآن است که با همسر خود مشورت کنید. به همسر خود بها بدهید. کسی که به همسر خود بها ندهد بعد در مسجد هم وقتی امام جماعت شد به نظر دیگران اهمیتی نمی دهد و با کسی مشورت نمی کند. اگر طلبه نتواند خانه خود را اداره و مدیرت کند، می خواهد بیاید یک مسجد و هیئت را مدیریت کند؟

مدیریت، یک بحث مهم است. «اَلرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء»… مرد باید مدیریت بلد باشد. یکی از نکات دیگری که در طلبگی خیلی حساس است، بحث آبرو است. حفظ آبروی مؤمنین در بحث اجتماعی خیلی مهم است. ما گاهی ابتداعاً چیزهایی سر منبر می گوییم. از طرفی دیگر گاهی از ما راجع به دیگران نظر می خواهند؛ مخصوصاً در امر ازدواج. می گویند که ما می خواهیم به این آقا دختر بدهیم، هر چه می دانید راجع به او بگویید. نمی شود که ما هر چه می دانیم را بگوییم، چون شرعاً جایز نیست. گفته اند که اگر مواردی است که خیلی مهم است و اثرگذار است را بگویید؛ اما نمی شود هر چیزی را گفت. اخلاق اجتماعی خیلی در دست ما است و آبروی مردم مهم است. ما باید به آن توجه کنیم. اینها مصادیق و جزئیات هستند.

* اینها جزئیات دقیقی هستند و مبتلابه هم است. یعنی مخاطب این گفتگو این را تأیید خواهد کرد که گاهاً از روی غفلت چنین رفتارهایی انجام می شود و به تبعات آن هم خیلی توجه نداریم. مثلاً به فرمایش شما گاهاً اظهار نظری در مورد مسائل سیاسی، اجتماعی یا امور روزمره می کنیم، اما حواسمان به آن جایگاهی که به عنوان یک روحانی داریم نیست که می تواند موجب رفتن آبروی یک فرد بشود. دامنه این کار خیلی گسترده است و فقط محدود به این نیست که شما یک گناه فردی انجام دادید، بلکه این یک گناه صنفی است و شما دارید با این رفتار وجهه ی روحانیت را تخریب می کنید.

حجت الاسلام فقیهی: بله، بحث آبرو یک بحث مهم است که ما گرفتار آن هستیم. بحث دیگر، بحث تجسس در امور مردم در امور اجتماعی است. ما گاهی بین مردم می رویم، به روضه می رویم، به عقد و عروسی می رویم. گاهی زن و شوهرها به نزد من می آیند و اختلافات خود را بیان می کنند، من به آنها می گویم که تا می شود اینها را نگویید. یک کلیاتی بگویید که من بدانم اختلاف دارید، اما دیگر جزئیات زندگی خود را نگویید. تجسس در امور مردم در اخلاق اجتماعی، آنهم از سمت یک روحانی کار خیلی بدی است. شاید نود درصد آن هم نیازی نیست. حساب امور سیاسی، حکومتی و اطلاعتی جدا است، اما آنهایی که ما درگیرش هستیم لازم نیست.

* حضرت استاد من یک پرانتز ناظر به همین فرمایش حضرتعالی در اینجا باز کنم. روحانیت خیلی در مشاوره دادن به مردم حضور دارد. مخصوصاً اگر نزاع خانوادگی باشد یا امر تربیتی باشد. به نظر شما طلبه ای که در این زمینه تخصص لازم را کسب نکرده، ورودش در بحث مشاوره می تواند برای وجهه ی اجتماعی یک روحانی مخرب باشد؟ یا می توانیم بگوییم که با همین دانش عمومی که از حوزه گرفتیم می توانیم در مشورت هم حضور داشته باشیم و کار تخصصی نیست.

حجت الاسلام فقیهی: اولاً ورود در این حوزه اشتباه است و در این شکی نیست. چند چیز در مشورت اصل است که الان از کار افتاده. اول خدا است. اگر ما در مشورت خدا، آخرت و کلیات را بگوییم خوب است. باید بگوییم برای رضای خدا با هم بسازید. آیت الله مصباح می فرمودند که مرحوم امام(ره) وقتی عقد می خواندند بعد یک حرف می گفتند: «با هم بسازید». آیت الله مصباح می گفتند که توافق نیست و باید این توافق را ایجاد کنید. مشورت اگر در حد کلیات باشد، طلبه می تواند با استفاده از آیات و روایات به صبر، مدارا و محبت توصیه کنم؛ اما نمی تواند جزئیات و مصادیق را بگوید. این کار طلبه نیست ما در باب مشاوره انقدر حق داریم که بگوییم در خانه حدیث کساء بخوانید، نماز اول وقت بخوانید و به هم محبت کنید. ما نمی توانیم بیش از این حکم کنیم. ما نمی توانیم دقیق جزئیات را بفهمیم و اگر بخواهیم این را بفهمیم باید ساعتها وقت بگذاریم و حرف های دو طرف را بشنویم. گاهی بعضی از طلبه ها می آیند و پشت سر همسر خود حرف می زنند، بعد من می گویم که شما احتمال نمی دهید که خودتان هم مقصر باشید؟ کم کم به اعمال خود هم فکر می کند و بعد می فهمد که خودش هم مقصر است.

در مشاوره می شود کلیاتی را یاد گرفت، آنهم با تجربه و با آیات و رایات، اما بیش از این نمی شود و مشاوره کار سختی است. تمام مراکز مشاوره می گویند که به هم محبت کنید و ریشه اختلافات محبت نکردن است. وقتی انسان به هر کسی یک خدمت می کند، در او یک توقع ایجاد می شود. مثلاً می گوید که من یکبار برای شما چای ریخته ام، پس شما هم باید اینکار را بکنید. توقع در جامعه غوغا می کند و اختلاف ایجاد می کند. خیلی از اختلافات خانواده ها الان در هدیه بردن است. می گویند که هدیه ببرید تا قلب ها به هم نزدیک بشوند. ما کادو می بریم، ولی می گویند که کم آورده. پس الان باید چکار کنیم، دیگر به هم محبت نکنیم؟ آیت الله بهجت فرمودند که چرا محبت کنید، اما فقط برای خدا باشد.

من خیلی غصه این را می خورم که خدا در کارهای ما نیست. در حوزه نیست، در مراکز مشاوره نیست، در منبرهای ما نیست، درکارهای ما نیست. اگر کارهای ما برای خدا باشد، همان آیه ی : « لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورا» می شود و همه چیز حل می شود.

* فلسفه آن فرمایش اولیه شما مشخص شد که فرمودید اگر در حوزه اخلاق اجتماعی آن سه مؤلفه را رعایت نکنیم به درد نمی خورد؛ که اول از همه نیت خدایی است.

حجت الاسلام فقیهی: در اینصورت هیچ چیز به درد نمی خورد. اگر کسی نمی تواند آن را درست کند، برود در خانه خود بنشیند. اگر نیت الهی، فقط خدا نباشد، اگر منبر، مسجد و حسینیه برود، خراب می کند. یکی از چیزها انفاق است. طلبه باید در حد توان خود انفاق کند و چیزی دست مردم بدهد. گاهی یک مهمانی بدهد. همسایه ها، محله ها و رفقایش را دعوت کند. آیت الله احمدی میانجی می فرمودند که اگر طلبه ای از مال خود بگذرد، همین کافی است و من پشت سر او نماز می خوانم!… از آنطرف طمع نداشتن و قناعت کردن مهم است. چیزی که خیلی در قرآن مزمت شده ثروت اندوزی است. مدام ماشین، خانه و لباس عوض کردن. یک زمان ما خدمت آیت الله مصباح بودیم و بحث امور اقتصادی پیش آمد. ایشان فرمودند که مشکل جامعه ما و طلبه ها، خرج کردن زیاد و مصرف گرایی شده. به قبای خود اشاره می کردند و می گفتند که من هفده سال است که این قبا را می پوشم و اگر زنده باشم هفده سال دیگر هم می پوشم. طلبه باید لباس تمیز و اتوکشیده بپوشد، ولی از تجمل پرهیز کند.

یکی از چیزهایی که باز هم در اخلاق اجتماعی، مخصوصاً در طلبگی مهم است، آداب سخن گفتن است. طلبه باید حرف زدن را یاد بگیرد. اول اینکه باید با لطافت و با مهربانی صحبت کند. خداوند به پیغمبر(ص) فرمودند: « وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك». درشت خویی و تند خویی و حرف های رکیک زدن نباید باشد. این یک طرف قضیه است و از طرف دیگر باید کمی هم صراحت لهجه داشته باشیم. باید ادب در کلام و سخن گفتن داشته باشیم. در آخر هم باید صداقت داشته باشیم و دروغ نگوییم.

مرحوم آیت الله بهاءالدینی(ره) می فرمودند که اگر کسی را پیدا کردید که یقین کردید که دروغ نمی گوید، پس هر چه می گوید راست است. یکی از چیزهایی که مشکل حاد الان هم شده است، امر به معروف و نهی از منکرات است که خیلی هم سخت است. قاعده کلی ندارد و تشخیص مصداق آن هم سخت است. خیلی از کارهایی که انجام می دهند برای لجبازی از برخوردهای نادرست ما است. اگر ما محترمانه و مؤدبانه چیزی بگوییم اینطور نمی شود. اگر کسی بدحجابی کرد، همینقدر که من سر خود را زیر بیندازم و او بفهمد خوب است

یکی دیگر از چیزهایی که ما در اخلاق اجتماعی گرفتار آن هستیم، توهین دیگران است. من تعجب می کنم که صریح آیات قرآن و صریح روایات است. حالا یک جوانی یک چیزی هم بگوید، نباید چیزی گفت. «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا……. إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُون……. ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن». یعنی بدی را به بهترین شکل جواب بدهید.. به امیرالمؤمین در مقابل امام حسن(ع) خیلی توهین می کردند. اگر با همین کسانی که گاهی مسخره یا توهین می کنند کمی صحبت کنید، می بیند که اتفاقاً مرید آقا هستند. مواجهه ی با دیگران در اخلاق اجتماعی خیلی اثرگذار است. خیلی در سیره ائمه داریم. شاید بیش از هزاران قصه داریم. دشمنان ائمه بودند و می آمدند نزد حضرت و ایشان با خوبی جواب می دادند. در فتنه سال 1382 بعضی ها از قم خدمت رهبری رفته بودند. یکی از آقازاده ها در آن جلسه خیلی به رهبری توهین و جسارت کرد ولی رهبر خم به ابرو نیاورد. ما که این جایگاه را نداریم، ولی در حد خودمان با دیگران مواجهه ی خوبی داشته باشیم. یک دسته از دیگران کسانی هستند که توهین و مسخره می کنند، سخت از اینها آن کسانی هستند که مرید می شوند و احترام می کنند. برخورد با اینها سخت تر است. این متوجه بشوید که صادقانه است یا کار و طمعی دارد. اینکه آدم برای خود مرید جمع کند. باید در اخلاق اجتماعی در مواجهه با مردم یک حد و مرزی را حفظ بکنیم.

جلد سوم کتاب “اخلاق در قرآن” را دقیق بخوانید و معرفی کنید. آیت الله مصباح در این کتاب خیلی دقیق صحبت کرده اند. اصول و کلیات را گفته اند. روایات را هم نیاورده اند و فقط آیات است. در اخلاق اجتماعی باید یک چیز را مورد توجه قرار داد. تقدم بر اخلاق بر حقوق و فقه. در برخوردهای اجتماعی، قرآن اخلاق را بر حقوق و فقه مقدم می داند. در مسئله طلاق قرآن می فرماید: «وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ». یعنی اگر قبل از عروسی طلاق دادید، باید نصف مهریه را بدهید. این حکم فقهی حقوقی است. اما بلافاصله می فرماید: «إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ». چهار حکم اخلاقی در کنار یک حکم حقوقی است. تقریباً یقین حاصل می شود که قرآن در برخوردهای اجتماعی می خواهد تا می شود زندگی با مسائل اخلاقی بگذرد.

*  تا حدی که قرآن می فرماید که اگر بخشیده بشود به تقوی نزدیک تر است.

حجت الاسلام فقیهی: بله مسائل حقوقی برای جایی است که دیگر هیچ راه چاره ای نیست. روابط زن و شوهر باید اخلاقی باشد، نه حقوقی.

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.