پادکست| فراز و فرود روحانیت مردمی
به گزارش رسانه مرام، پادکستی در رابطه به روحانیت منتشر شده است که صوت آن و سپس متن آن را مشاهده می نمایید:
دریافت پادکست از اینجا
روزی، روزگاری، در ایران بزرگ، مردمانی زندگی میکردند که دلهایشان به نور روحانیت گرم بود. روحانیون، نه در برجهای عاج، بلکه در کوچهها و بازارها، میان مردم بودند. آنها درد مردم را میفهمیدند، با شادیهایشان میخندیدند و با غمهایشان میگریستند. روحانیت، بالذات، در کنار مردم معنا پیدا میکرد. اما امروز، گویا این زبان مشترک و این ارتباط دیرینه، مخدوش شده است؛ البته این حرف ها را بصورت مطلق و کلی برداشت نکنید چرا که همچنان طلاب فاضل زیادی هستند که در گوشه گوشه این کشور پناه مردم هستند و امام روستا، محله و منطقه خود.
چه شد که این اتفاق افتاد؟ چه شد که روحانیت، که همیشه پناهگاه مردم بوده است، امروز گاهی از آنها دور به نظر میرسد؟ چه شد که غم و شادیهای ما با آنچه در دل مردم میگذرد، متفاوت شده است؟
در چنین شرایطی، سوالهای بزرگی پیش روی ماست:
– چگونه میتوانیم دوباره به گفتوگو بنشینیم؟
– چگونه میتوان بر حجابها و شکافهایی که میان ما کشیده شده است، غلبه کرد؟
– و مهمتر از همه، چگونه میتوان به درکی مشترک از زندگی، ارزشها و مصلحتها دست یافت؟
برای پاسخ به این سوالها، باید داستان را از ابتدا مرور کنیم. روحانیت، روزگار متفاوتی را پشت سر گذاشته است؛ سابق بر این، زندگی مردم بسیار خطی و ساده بود و غالباً اطلاعات دینی بالایی نداشتند. اما امروز، با سبکهای زندگی پیچیده و خودبنیادی مواجهیم؛ مردمی که دوست دارند خودشان پاسخ سوالاتشان را بیابند و سطح اطلاعات دینیشان نیز بسیار بالاتر از قبل شده است. در حالی که تغییر عمدهای در نهاد روحانیت به وقوع نپیوسته است!
آری جهان تغییر کرده است. پیشروی مدرنیسم، گسترش رسانهها و فضای مجازی، و همچنین موج گستردهی تخریبها علیه روحانیت، همه و همه باعث شدهاند که این ارتباط دیرینه، دستخوش تغییر شود.
پیشرفت مدرنیسم، با همهی مزایا و معایبش، گاهی باعث شده که مردم، به ویژه نسل جوان، از سنتها و نهادهای دینی فاصله بگیرند. رسانهها، با همهی قدرتشان، گاهی تصویری نادرست از روحانیت ارائه میدهند. و تخریبهای گستردهای که علیه روحانیت صورت میگیرد، گاهی باعث شده که اعتماد مردم، کمرنگ شود چرا که غالبا پاسخ های ارئه شده از روحانیت در دفاع از خودش به گوش مردم نمی رسد، مردمی که درگیر فیلترینگ حبابی هستند و اساسا حس و حال گریز از این وضعیت را هم ندارند.
اما این به معنای پایان راه نیست. برای بازگشت به آن ارتباط دیرینه، باید چند گام برداریم:
1. درک تغییرات جامعه: روحانیت باید بپذیرد که جامعه تغییر کرده است. تغییر سبک های زندگی و گسترش رسانهها، واقعیتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
2. ارتباط مؤثر با نسل جدید: روحانیت باید یاد بگیرد که چگونه با نسل جدید ارتباط برقرار کند. این نسل، زبان و دغدغههای خاص خود را دارد.
3. مقابله با تخریبها: روحانیت باید با صداقت و شفافیت، به تخریبها پاسخ دهد و اعتماد مردم را دوباره جلب کند.
اما این کار آسان نیست. برای غلبه بر شکافها، باید از خودمان شروع کنیم. باید بپذیریم که گاهی اشتباه کردهایم و باید تلاش کنیم تا دوباره و به شکلی قویتر و متفاوت تر از گذشته، با مردم باشیم، مردمی که طعم مجالست با طلاب جهادی در مناطق محروم را چشیدهاند، میدانند که اکثریت طلاب، از مردم و برای مردم هستند. مانند طلابی که در سیل اخیر جنوب کشور و قبل آن در دوران کرونا، اولین کسانی بودند که به کمک مردم شتافتند.
و در نهایت، باید به این سوال پاسخ دهیم: آیندهای که ما در دل میپرورانیم، آیا با آیندهای که مردم در سر دارند، یکی است؟ اگر نه، چگونه میتوانیم به درکی مشترک برسیم؟ آیا می توانیم با هم تصویری جذاب و شوق برانگیز از آینده داشته باشیم که همه آن را دوست داشته باشیم؟ ما نیاز به بازخوانی و ترویج دقیق و روشمند آرمان هایمان داریم…
شاید پاسخ در این باشد که دوباره به اصل خود بازگردیم: روحانیت، بالذات، در کنار مردم معنا پیدا میکند. و تنها در کنار مردم است که میتوانیم دوباره زبان مشترک پیدا کنیم، شکافها را پر کنیم و به درکی مشترک از زندگی و ارزشها برسیم؛ آری انتقال مفاهیم دینی از مسیر همزیستی با مردم می گذرد نه صرفا از راه القا و توصیه!
از طرفی روحانیت باید با استفاده از ابزارهای نوین ارتباطی، مانند پادکستها، شبکههای اجتماعی و برنامههای تعاملی، به نسل جدید نزدیکتر شود. همچنین، باید با حضور فعال در فضای عمومی و پاسخگویی شفاف به شبهات، اعتماد مردم را جلب کند و منتظر گذر زمان و عمیق تر شدن دیدگاه های منفی علیه خودش نشود.
این داستان ماست. داستانی که باید با هم بنویسیم؛ داستانی از همزیستی، همدلی و ساختن آیندهای که در آن، روحانیت و مردم، دوشادوش هم، راه روشن دین و زندگی را ادامه دهند و همچنان پیرو آرمان های اصیل خمینی کبیر باشند…