طلاب در مواجهه با سوالات تخصصی تنها به قدر بضاعت خویش پاسخ گویند یا سائل را کلا به اهلش ارجاع دهند/ به بهانه تخصص، از عامه مردم دور نیفتیم
به گزارش رسانه مرام، در گفتگوی رسانه مرام با دکتر سیدحسین شرف الدین در رابطه با ورود غیر تخصصی طلاب به رشته های دیگر مطالبی مطرح شده است که در ادامه مطالعه می نمایید:
ورود غیرتخصصی و آسیبزا در امور مختلف
* «آیا ورود غیرتخصصی طلاب به حوزههایی مانند روانشناسی، اقتصاد یا پزشکی را میتوان پاسخی به جایگزینی نهادهای مدرن (مانند مشاوران خانواده یا روانشناسان) در نقشهای سنتی روحانیت دانست؟»
دکتر شرف الدین: اظهار نظرهای غیر کارشناسانه در مواجهه با مسائل و معضلات تخصصی و بعضا میان رشته ای و حتی فرارشته ای یکی از ضعف های فرهنگی آشکار و یکی از عادت های جاری اکثریت افراد اعم از عامی و تحصیل کرده در جامعه ماست. این خصیصه در برخورد با مسائل و موضوعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نمود و جلوه روشن تری دارد و افراد غالبا در چنین موقعیت های به جای ارجاع به متخصصان و منابع مربوط، ترجیح می دهند از ارتکازات ذهنی و اندوخته های تجربی خود استفاده کرده و ایده ای هرچند ضعیف و غیر مبتنی بر قواعد و اصول پذیرفته منطقی ابراز کنند. در گذشته بی سوادی عمومی مردم، محدودیت متخصصان، عدم دسترسی راحت به همان تعداد محدود، ضرورت های زندگی و اموری از این دست، مجوزی برای اینگونه اظهارات بود و افراد گاه برغم اعتماد و اطمینان، به همین منقولات آشفته یا قدر متیقن آنها ترتیب اثر داده و آنها را مبنا و مستند تصمیمات و اعمال خود قرار می دادند.
در عصر و زمان کنونی، بالارفتن سواد عمومی، کثرت تحصیل کردگان، تعدد و تنوع متخصصان در هر بخش، دسترسی نسبتا آسان افراد به متخصصان و کارشناسان، و بالاتر از همه نفوذ و اقتدارگسترده رسانه های جمعی، فضای سایبر و شبکه های اجتماعی و اخیرا هوش مصنوعی و نیز ظهور پدیده ژورنالیسم علمی به عنوان حلقه واسط میان دانش های تخصصی و دانش عمومی؛ متاسفانه نه تنها این رویه اصلاح نشده که جرئت و جسارت افراد برای طرح اظهارات سطحی و فاقد پشتوانه های علمی بیشتر هم شده و گویا نوعی احساس بی نیازی از مراجعه به ارباب فن، دست کم در برخی سطوح و در اراتباط با برخی مسائل نهادینه شده است.
طلاب و فضلای حوزوی نیز در مقام تبلیغ به دلیل حضور در جمع های مختلف در معرض سوالات گوناگون از حوزه الهیات و سایر حوزه ها از سوی مردم و مخاطبان و مرتبطان خود قرار می گیرند و غالبا سعی می کنند با ارجاع به ذخایر اطلاعاتی خود بدانها پاسخ گویند. بدیهی است که طلاب نیز مانند سایر اهل نظر تنها به سوالاتی می توانند پاسخ های مکفی یا قابل قبول ارائه کنند که در حوزه مکتسبات و تجربیات آنها باشد. از این رو، انتظار این است که طلاب در مواجهه با سوالات تخصصی تنها به قدر بضاعت خویش پاسخ گویند یا سائل را کلا به اهلش ارجاع دهند. و از آنجایی که اذعان به «نمی دانم» یا «خارج از حوزه اطلاع و تخصص من است»، معمولا به کاهش موقعیت و اعتبار اجتماعی فرد در افکار عمومی منجر می شود یا دست کم خود فرد چنین تصور می کند؛ از اظهار نمی دانم طفره رفته و پاسخی هر چند نادرست به سوال کننده تحویل می دهد.
انتظار این است که طلاب در حوزه هایی که سویه های دینی دارد و مبتلابه مردم است و بی اطلاع در آن سطح برای یک مبلغ عیب تلقی می شود مثل مسائل روان شناختی، جامعه شناختی، سیاسی و اخلاقی، در پرتو مطالعات برنامه ریزی شده در این حوزه اطلاعات لازم را کسب کرده و البته برای حفظ تمایز خود از متخصصان این حوزه ها بهتر است و انتظار می رود که با رویکرد الهیاتی به سوالات مربوط به این حوزه ها پاسخ گویند و اگر پاسخ ها برای سائل اقناع کننده نباشد یا سطح بالاتری را انتظار داشته باشد، بهتر است آنها را به اهل فن ارجاع دهند.
در هرحال، طلاب همانگونه که از دیگران انتظار دارند حریم تخصص ها را حفظ کرده و در حوزه های تخصصی آنها، ورود نکنند؛ دیگرمتخصصان نیز از طلاب همین توقع را دارند. طلبه ای که در حوزه روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، مدیریت و… سواد تخصصی و تحصیلات عمیقی ندارد، بهتر است اساسا ورود نکند و اسباب سخریه خود را توسط اهالی این حوزه ها فراهم نیاورد.
احتمالا با شکل گیری مراکز حوزوی- دانشگاهی در قم و برخی شهرهای بزرگ در رشته های مختلف علوم انسانی و علوم اجتماعی، در چند سال آینده، طلاب در بسیاری از این حوزه ها صلاحیت لازم برای ورود تخصص را کسب کنند. این ورود اگر با رویکرد الهیاتی و متمایز از شیوه متعارف و مالوف مراکز دانشگاهی باشد، حساسیتی در اهالی این علوم در بیرون از حوزه های علمیه برنمی انگیزاند واگر این تمایز رعایت نشود؛ مجددا جای این سوال وجود دارد که چرا طلاب در رشته هایی تحصیل و کسب تخصص می کنند که متولی خاص و مراکز آموزشی و پژوهشی متناسب در کشور دارد.
* «آیا ورود غیرتخصصی طلاب به مسائل اجتماعی، باعث بازگرداندن اعتماد مردم به روحانیت و منزلت اجتماعی و … میشود یا برعکس، به کاهش اعتبار علمی و اجتماعی آنان میانجامد؟»
دکتر شرف الدین: با توجه به بالارفتن سطح سواد عمومی، گسترش تحصیلات دانشگاهی در جامعه، بسط و نفوذ رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی، و نیز تخصصی شدن حوزه های مختلف جهان اجتماعی؛ اظهار نظرهای عمومی و غیر تخصصی تنها در سطح روابط میان فردی و خانوادگی، و در موقعیت هایی که نیاز چندانی به اظهار نظر تخصصی وجود ندارد؛ موجه و پذیرفتنی است؛ آنهم با اذعان به اینکه همواره احتمال خطا و لغزش در این نوع اظهارات وجود دارد؛ و قاعدتا در امور مهم بدانها تکیه کرد و آثار عملی برآن مترتب ساخت. متاسفانه این مساله در جامعه ما به یک رویه و اخلاق عمومی تبدیل شده است. افراد کمی وجود دارند که در موقعیت هایی که باب چنین اظهاراتی باز می شود، سکوت را بر بیان ترجیح داده و به بهانه تخصصی و فنی بودن موضوع از ورود بدان اجتناب ورزند.
در هرحال، اظهار نظر طلاب و فضلای حوزوی در مسائلی که در آن تخصص لازم و کافی ندارند، باید همواره با احتیاط همراه باشد. اظهارنظرهای قاطع در این گونه مسائل بعضا اسباب خرده گیری و انتقاد و گاه تمسخر گوینده توسط دیگران می شود. نکته دیگر اینکه به تعبیر برخی جامعه شناسان، هرمیدان کنش و عرصه تعامل، منطق خاص خود را دارد که باید مراعات شود. برای مثال، در مواجهه با سوالات فلسفی، نمی توان و نباید به پاسخ های کلامی توسل جست یا در پاسخ به سوالات روان شناختی قاعدتا نباید پاسخ های جامعه شناختی داد. این کار منطقا غیر مجاز است ولو در جامعه خیلی ها متوجه این نوع مغالطات ظریف نشوند و برشما خرده نگیرند.
طلاب به اعتبار رسالت فرهنگی خود باید در جهت اصلاح این رویه ناصواب گام بردارند و از ابتلای بدان تاحد امکان پرهیز کنند، دیگران را نیز به رعایت قواعد و اخلاق علمی توصیه کنند. بزرگان حوزه همواره توصیه کرده اند که طلاب باید از نقل مطالب علمی و حتی فتاوایی که به صحت آن اطمنیان ندارند، اجتناب کنند تا مبادا سبب گمراهی خلق شوند. یکی از وعاظ می گفت که من برای اطمینان خاطر غالب اوقات ترجیح می دهم حتی آیاتی را که در حافظه دارم از روی متن بخوانم تا مبادا اشتباهی در نقل صورت گیرد.
* «آیا ورود روحانیون به حوزههای غیرتخصصی را میتوان تلاشی برای حفظ نفوذ اجتماعی و بهره برداری از ابزارها و روش های نوین در برابر رقبای مدرن (مانند اینفلوئنسرها یا نهادهای مدنی) دانست؟ این پدیده چه پیوندی با ضعف تبلیغات دینی دارد؟»
دکتر شرف الدین: شاید عده ای اینگونه فکر کنند که برای حفظ نفوذ و اقتدار معنوی روحانیت و جلب توجه مخاطبان عامی، آنها باید همواره سعی کنند در مواجهه با مسائل مختلف، خود را واجد توانمندی و صلاحیت لازم برای پاسخ گویی دست کم در حد اقناع مخاطبان عامی بنمایانند و اظهاراتی از قبیل اینکه نمی دانم یا در حوزه مطالعات من نیست، کسرشان آنها تلقی شده و به اعتبار روحانیت بویژه در ذهنیت نسل جوان لطمه می زند.
بالاتر اینکه عده از روحانیون گاه برای اثبات جامعیت و غنای معارف اسلامی، حتی در آنجا هم که مستقیما از سوی اهل نظر مورد سوال و پرسش قرار نگرفته اند، ترجیح می دهند دیدگاههای معارفی نه چندان عمیق خود را در خصوص مسائل مورد ابتلاء ابراز کرده و بدین وسیله به حضور خود در رسانه ها و مجامع علمی که به نوعی حضور معنوی اسلام شمرده می شود؛ تداوم بخشند.
البته تردیدی نیست که یکی از راههای نفوذ در میان اقشار فرهیخته و نیز دانشجویان و دانش آموزان، برخورداری از توان علمی لازم برای طرح مباحث فاخر علمی و دادن پاسخ های متناسب و روزآمد به سوالات و دغدغه های جامعه نخبه گانی کشور است. افرادی همچون شهید مطهری به دلیل برخورداری از وزانت علمی بود که موفق به کسب چنین جایگاهی در جامعه علمی زمان خود شده بودند. در هر حال، تردیدی نیست که پاسخ به سوالات علمی و تخصصی افراد در حوزه های مختلف معرفتی، توان و بضاعت علمی متناسب می طلبد، اظهار نظرهای سطحی و حداقلی، به جایگاه و اعتبار علمی روحانیت در منظر اقشار فرهیخته لطمه می زند و باعث می شود که حتی به اظهار نظرهای معارفی و الهیاتی آنها که علی الفرض در آن آمادگی بیشتری از دیگران دارند، وقعی ننهند و غیر تخصصی بینگارند.
اقتدای به عملکرد سلبریتی ها و مشاهیر رسانه ای نیز چندان موجه نمی آید؛ روشن است که اتفاقا یکی از پاشنه آشیل های این قبیل افراد همین است که معمولا در بسیاری از مسائل سیاسی اجتماعی و حتی دینی برغم مطالعه و تامل اظهار نظر می کنند و بیانات سطحی و سخیفی در رسانه ها انعکاس می دهند. اینگونه اظهارات قطعا در به افول منزلت و اعتبار اجتماعی آنها در افکار عمومی و نیز سقوط پایگاه عاطفی روانی آنها در ذهن و ضمیر مریدان و هواداران پروپاقرصشان منجر می شود. البته نیازی به ذکر نیست که طلاب می توانند با مطالعه منابع علمی ناظر به سوالات مورد ابتلای مخاطبان خود، این قبیل سوالات را اعم از الهیاتی و غیر الهیاتی با استناد به آراء صاحبان نظران این حوزه ها پاسخ دهند: مثلا روان شناسان چنین می گویند، متکلمان چنان معتقدند، رای مشهور فقها چنین است و…
توجه به این نکته نیز لازم است که مردم غالبا اظهارات روحانیون را در حوزه های مختلف، سخن دین می پندارند در حالی که با چهره های رسانه ای غیر روحانی، چنین تعاملی ندارند.
* «برای بهبود تصویر جایگاه علمی روحانیت در مواجهه با مسائل تخصصی، آیا باید به سمت تخصصمحوری حرکت کرد یا بازتعریف جایگاه سنتی روحانیت (به عنوان مرجعی با جامعیت علمی)؟»
دکتر شرف الدین: یکی از مشکلاتی که طلاب ورودی بعد از انقلاب و مشخصا دو دهه اخیر با آن مواجه شده اند، ضرورت تخصصی شدن علوم و معارف اسلامی از یک سو، و احساس نیاز به تحصیل در برخی رشته های علوم انسانی و علوم اجتماعی جدید به عنوان مکمل دانش های حوزوی و معارف اسلامی، از سوی دیگر، است. تردیدی نیست که تخصصی شدن و تغییر مسیر از جامعیت، و همه چیز دانی پیشین به عمق کاوی و ژرفنگری ضرورت اجتناب ناپذیری است که درنگ در آن جایز نیست و حوزه های علمیه هم اینک نیز نسبت به آن تاخر دارند و متاسفانه هنوز هم جدی گرفته نمی شود؛ از طرفی، یکی از عوارض قهری تخصصی شدن دانش طلاب، محدود شدن ارتباطات توده ای آنها با عموم جامعه است. کاربست زبان و فکر تخصصی، تنها در ارتباطات میان اهالی یک رشته و قلمرو معرفتی خاص کاربرد دارد. تفاوت طلاب با روشنفکران یا فارغ التحصیلان دانشگاهی این است که آنها نه صرفا در یک قلمرو خاص و محدود که از دید مردم حامل همه معارف دینی اند و در مواجهه با آنها سعی می کنند همه سوالات و دغدغه های معارفی خود اعم از فقهی، کلامی، فلسفی، عرفانی، تفسیری، تاریخی، اخلاقی، تعلیم و تربیتی، خانوادگی و اخیرا سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ارتباطی، مدیریتی؛ خود را از آنها بپرسند و پاسخ کافی ووافی دریافت کنند. تنوع سوالات مردم از روحانیون خود یکی از عوامل زمینه ای سوق دهی آنها به علاّمگی و به تاخیر انداختن فرایند تخصصی شدن بویژه در میان طلابی که شان تبلیغی را همچنان برای خود حفظ کرده اند. البته در سالهای اخیر بسیاری از طلاب فارغ التحصیل در رشته های حوزوی – دانشگاهی ترجیح می دهند در حوزه های تخصص کار علمی و پژوهشی کنند و معمولا تبلیغ این عده هم کم و بیش رنگ و بوی تخصصی به خود گرفته است.
در هرحال، تردیدی نیست که تخصصی شدن با هدف توسعه، تعمیق و روزآمد سازی معارف اسلامی و امکان یابی بیشتر و بهتر برای عرضه این معارف به جهان امروز که تنها به دانش تخصصی به عنوان دانش استاندارد بها می دهد، و نیز عرضه معارف اسلامی در محیط های آکادمیک؛ امری اجتناب ناپذیر و بی بدیل است. این موضوع بویژه با توجه به تعداد اندک طلاب مستعد و ریزش زیاد طلاب در مسیر تحصیل طولانی مدت حوزه ها ضرورتی آکد یافته است. ازسویی، پدیدارشدن سوالات و شبهات بسیار پیچیده امروزی، تخصصی شدن را با هدف کسب توانمندی متناسب در این عرصه به یک ضرورت قطعی و مبرم تبدیل کرده است. روشن است که طلاب و فضلای حوزه تنها با برخورداری از سطح بالایی از معارف اسلامی قادر به پاسخ اینگونه سوالات خواهند بود.
تنها راهکاری که در این خصوص به نظر می رسد این است که طلاب در برخی حوزه های معارفی اطلاعات عمومی، در برخی حوزه ها، اطلاعات نیمه تخصصی و در برخی اطلاعات تخصص و فوق تخصصی کسب کنند. و در تبلیغ عمومی نیز بسته به موقعیت سعی شود از همان اندوخته عمومی و نیمه تخصصی که برای عموم مردم قابلیت استفاده دارد، بهره گیری شودو اطلاعات تخصص تنها برای تبلیغ در محیط های علمی و دانشگاهی مصرف دارد.
انتظار طبیعی این است که طلاب در مواجهه با آن دسته از سوالات تخصصی که فراتر از مستوای دانشی خود تشخیص دهند، آنها را به اهل آن حوزه و متخصصان مربوط ارجاع دهند.
برخی از سازمانهای تبلیغی در قم خوشبختانه با ایجاد مراکز پاسخ گویی به سوالات دینی مخاطبان بخشی از این مشکلات را علاج کرده اند. احتمالا ایجاد بانک های اطلاعاتی(سایت ها، وب لاگ ها، کانال های تخصصی و نیمه تخصص) نیزمی تواند تا حد زیاد، امکان مراجعه افراد برای کسب پاسخ های مورد انتظار را تسهیل کند.
در هرحال، باور به جامعیت علمی و همه چیز دانی طلاب حتی در بخش معارف اسلامی، باور کاملا خلاف واقعی است که مردم را در مواجهه و ارزیابی شخصیت طلاب و موقعیت علمی آنها به اشتباه می اندازد و توقعات نابجایی را به میان می کشد.
مواجهه با منکرات اخلاقی اجتماعی
* «چرا برخی روحانیون در مقابله با منکراتی مانند بدحجابی یا روزهخواری منفعل عمل میکنند؟ آیا این ناشی از ترس از تنشهای اجتماعی، محدودیتهای فقهی یا نفوذ سکولاریسم است؟»
دکتر شرف الدین: علل و دلایل متعددی دارد: فقر فرهنگی و اطلاعاتی اکثریت جامعه(عدم اتمام حجت)، ضعف فعالیت تبلیغی رسانه های جمعی و نهادهای اجتماعی، ترس از واکنش های غیر منتظره، پرخطر بودن برخی تذکارها، عدم احتمال تاثیر، عدم احساس مسئولیت در چنین شرایطی(به ما ربطی ندارد)، وجود انگیزه های سیاسی(نه لزوما معرفتی و اطلاعاتی) برای دامن زدن به برخی انحرافات فرهنگی، ضعف نفوذ و اقتدار معنوی روحانیت، عدم اهتمام جامعه به اجرای دو فریضه امربه معروف و نهی از منکر بویژه توسط عوامل حاکمیتی، عدم حمایت اکثریت جامعه و حتی نهادهای دولتی و مدنی از آمران و ناهیان، فردگرایی و اینکه در کار دیگران فضولی موقوف، نفوذ سکولاریسم عملی و اینکه دین بهتر است در اجتماعیات جامعه دخالت داده نشود، توجیه گری(حمل رفتار فرد برجهل، عدم تربیت کافی، جوانی، ضدیت با نظام اسلامی، تاثیر پذیری از دوستان ناباب و تهاجم فرهنگی (القائات انحرافی ماهواره ها، اینترنت و شبکه های اجتماعی) یا تمسک به بهانه های واهی(مگر دیگران به وظایفشان عمل می کنند تا اینان عمل کنند) و…
* «آیا مقابله با بیعدالتی میتواند فرصتی برای کاهش انزوای روحانیت باشد؟ چگونه میتوان از افراط (خشونت) و تفریط (سکوت) در این مسیر پرهیز کرد؟»
دکتر شرف الدین: بله بی شک، یکی از رسالت های الهی طلاب مبارزه با بی عدالتی اجتماعی در جامعه و روابط انسانی است آن هم درجامعه ای که در راس آن حکومت دینی ورهبری ولایی وجود دارد و یکی از اهداف مردم از راه اندازی انقلاب اسلامی در سال پنجاه و هفت استقرار عدالت و رفع همه گونه های ظلم و تبعیض بود. قطعا وجود هر نوع بی عدالتی در یک جامعه دینی و اسلامی با وجود حکومت دینی غیر قابل توجیه خواهد بود. از این رو، انتظار می رود که طلاب و فضلای حوزه هم به لحاظ نظری در تعریف عدالت، ضرورت عدالت، شاخص های عدالت، ملزومات و اقتضائات عدالت، مجریان عدالت، موانع فردی و ساختاری عدالت ورزی و مباحثی از این دست تلاش جدی کنند. اهل نظرواقف اند که جامعه علمی ما در این بخش فقر نظری آشکار دارد. در گام بعد و در عرصه عمل نیز انتظار می رود که حوزه ها و روحانیت به قدر توان زمینه بسط و جریان یابی طرح های عدالت محور را در سطوح خرد و کلان فراهم آورند.
توصیف عالمان در منابع دینی
* روایات چگونه عالم دینی را تعریف میکنند؟ چه ویژگیهای اخلاقی و علمی برای او برشمرده شده است؟
دکتر شرف الدین: تا آنجا که حافظه من یاری می کند تعابیری از این دست در منابع دینی کم و بیش به کار رفته است: عالم ربانی، سالک طریق، اهل خشیت، فقیه در دین، صاحب بصیرت، وارث انبیاء، امناء الرسل، مطیع اوامر و نواهی خداوند، آگاه به زمان، اهل عمل، طالب علم، راسخ در علم، ناصح امت، مقتدای خلق، آمر به معروف و ناهی از منکر، امین مردم، و برخوردار از بالاترین فضایل اخلاقی مثل ایمان، تقوا، تعهد، وارستگی، زهد، طهارت روحی، مجاهدت در راه خدا، حامی محرومان و مستضعفان، ایثار و…
* روایات چه مسئولیتهایی را برای عالمان دینی در قبال جامعه تعیین کردهاند؟ (مثل امر به معروف، نهی از منکر، هدایت مردم، مقابله با ظلم و…)
دکتر شرف الدین: اجمالا در پاسخ به سوال قبل اشاره کردم. به طور کلی، احساس مسئولیت در قبال اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامی بویژه در آنجا که با مرجعیت ارزش ها و معیارهای دینی انحراف و کاستی احساس می کند؛ هدایت و راهبری، تعلیم و تربیت، ارشاد جاهلان، امر به معروف و نهی از منکر، دعوت غیر مومنان به دین و معنویت، تبلیغ و ترویج مستمر تعالیم و معارف دینی، تعمیق این معارف بویژه در سطوح نهادی و ساختاری، ترویج و پاسداری از ارزشهای انسانی مثل کرامت انسان، عدالت، آزادی؛ پاسخ دهی به سوالات و دغدغه های مومنان، رفع ابهامات و شبهات، مبارزه قاطع باخرافات و بدعت ها در دین و باورهای مذهبی مردم، انتقاد جدی از کژیها و انحرافات، تلاش در جهت رفع ظلم ها و تبعیض های ناروا، اقامه کننده حدود الهی، داوری در رفع اختلافات و مرافعات، مشاوره دهی به مراجعان، دفاع از حقوق محرومان و مظلومان، سرپرستی افراد بی سرپرست، رسیدگی به اموال بلامالک، اداره امور حسبه، تلاش همه جانبه در جهت آبادانی زمین و توسعه آفرینی
* آیا روایاتی وجود دارد که عالم دینی را به حضور فعال در اجتماع و حل مشکلات مردم ترغیب کند؟ مانند حدیث «مَنْ أَصْبَحَ وَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»
دکتر شرف الدین: بله هم در باره علما و هم عموم مومنان روایات متعددی وجود دارد که آنها را به وظایف اجتماعی مهم ترغیب و توصیه و در مواردی الزام کرده است. بزعم من دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر در معنای جامع آن تمام آنچه انبیا و اولیای الهی سودای تحقق آن یا رفع آن از جامعه انسانی را داشتند، پوشش می دهد. البته توجه به این نکته لازم است که یکی از تفاوت های جامعه مدرن با جامعه سنتی این است که تقریبا همه وظایف و نیازهای پذیرفته شده در سطوح فردی و جمعی توسط سازوکارهای نهادی موسوم به نهادهای اجتماعی اعم از نهادهای اولی یا ثانوی تامین می شود. بسیاری از وظایف مالوف روحانیت در جامعه سنتی هم اینک متولیان نهادی دارد و قاعدتا انتظار این است که روحانیت نیز از مجرای نهادها و سازمانهای رسمی و مدنی به این وظایف عمل کند. برای مثال، اقامه جمعه و جماعات، تعلیم و تربیت عمومی و تخصصی، تحقیق و پژوهش، تبلیغ و ترویج دین، پاسخگویی به سوالات دینی، اجرای مناسک شادی و سوک، رفع اختلافات و مرافعات مردم، اجرای خطبه عقد، اخذ وجوهات شرعی، سرپرستی اوقاف و امور خیریه، سرپرستی ایتام و نیازمندان، مبارزه با طاغیان و منحرفان، مبازه با بی عدالتی ها، تلاش در جهت رشد و توسعه جامعه، ترغیب اغنیا به دستگیری از نیازمندان، ایجاد تسهیلات برای ازدواج مجردان ناتوان، ارتباط مومنان با پیروان سایر ادیان و… و اگر احیانا بخشی از وظایف روحانیت فاقد مکانیسم های نهادی باشد باید آن را ایجاد کرد.
* روایات چه موضعی درباره تعامل عالم دینی با حاکمان ظالم یا عادل دارند؟ مثلاً آیا توصیه به همکاری، سکوت یا مقاومت شده است؟
دکتر شرف الدین: انتظار این است که عالمان دین بویژه مراجع تقلید و چهره های شاخص و متنفذ آنها در هر دوره با ارجاع به عقل عملی و تجربه های زیسته، موقعیت و جایگاه اجتماعی خود، فرصت ها و امکانات فرهنگی اجتماعی و نیز محدودیت ها و موانع، برآورد وضعیت ها؛ مواضع متناسب و موثری را در تعامل با حاکمان و متولیان جامعه اتخاذ کنند. علما در برخی دوره ها، حتی ورود به دستگاه حاکمان جور و همکاری با آنها را وظیفه خود تشخیص دادند؛ دربرخی دوره ها انزوا و خانه نشینی پیشه کردند، در دوره هایی اعتراض و مبارزه و جهاد با دستگاه ظلم را وظیفه خود دانسته اند. در هر حال، هر دوره ای اقتضایی دارد و نمی توان یک قاعده کلی بدست داد: همکاری، مدارا و مماشات، مبازه قهرآمیز، سکوت
آنچه مسلم است اینکه در منابع دینی و فقهی، کفر به طاغوت(عدل ایمان بالله معرفی شده است)، عدم اقدام در تایید و مشروعیت دهی به آنها، عدم همراهی و همکاری با ظالمان و اعوان آنها، امرآنها به معروف و نهی آنها از منکر بدون لکنت زبان، عدم سکوت برمظالم آنها، عدم توجیه اعمال ناصواب آنها، عدم تلاش در جهت تقویت جایگاه آنها، و در صورت امکان مبارزه در جهت حذف آنها از گردونه تاریخ و سایر سیاست های مبارزه منفی توصیه و تاکید شده است.
* روایات چه شیوههایی را برای تأثیرگذاری عالمان در جامعه توصیه میکنند؟ (مثل تواضع، صداقت، الگو بودن)
دکتر شرف الدین: نیاز به مطالعه دقیق وگسترده در روایات دارد و اطلاعات من در این خصوص کلی است. فکر می کنم ایجاد تصویر مثبت از خود در ذهنیت عموم مردم(از طریق التزام به باورهای اعتقادی، ارزشهای اخلاقی، عمل به احکام و تامین انتظارات اجتماعی)، قرابت هر چه بیشتر با شخصیت های الگویی(معصومان علیهم السلام)، ایفای وظایف و رعایت شئونات متناسب با عرف، روزآمدی و عدم تاخر از اقتضائات زمان و مکان، برخورداری از مهارت های ارتباطی لازم برای تعامل متناسب با اقشار مختلف، توان استفاده از ظرفیت های نهادی جامعه(آموزش پرورش، دانشگاه، رسانه ها، تریبونهای عمومی)، بهره گیری مناسب از فرصت های تبلیغی، همردیف بودن وضع زندگی و معیشت او با اقشار متوسط و پایین جامعه، عدم سوء استفاده از جایگاه برجسته دین و روحانیت در جامعه به نفع شخصی خود و…
* آیا روایاتی وجود دارد که بر لزوم «همزبانی با مردم» یا «تنزیل علم به سطح فهم مخاطب» تأکید کنند؟
دکتر شرف الدین: بله همزبانی با توده ها و مخاطبان با هدف انتقال پیام و اثر بخشی یک اصل عقلایی کاملا موجه در نظام ارتباطات انسانی و در عین حال، اجتناب ناپذیر است. علاوه براینکه این همراهی و همزبانی، طبق نقل، شیوه و سنتی پیامبرانه است. پیامبراکرم(ص) طبق روایتی فرمودند:«انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم»؛ از این رو، مخاطب محوری به این معنا در همه فعالیت های ارتباطی و رسانه ای یک اصل است. تردیدی نیست که هر پیامی صرفا برای انتقال به مخاطب مقصود و منظور تولید و ارسال می شود و قاعدتا باید به گونه ای باشد که مخاطب در دریافت و فهم آن با مشکل خاصی مواجه نشود. البته ساده سازی پیام لزوما به معنای ابتذال و تنزل معنا نیست چه اینکه پیچدگی و غلظت زبانی و محتوایی نیز نشانه علمیت و فرزانگی نیست. روحانیت اگرچه ملزوم است در سیاست های تبلیغی خود مراعات حال مخاطبان و متوسطات جامعه را بکند اما در عین حال، رسالت دارد آنها را گام به گام همراه با خود بالا بکشد و رشد دهد. یک معلم خوب سعی دارد با دانش آموزان خود در هر مقطعی متناسب با سطح انتظار و ظرفیت فراگیری آنها همنوایی کند اما به موازت رشد دانش آموزان، سطح ارتباط و محتوای القایی او نیز عمق و ارتقای بیشتری می یابد. پیامبران الهی نیز اگرچه در مراحل آغازین دعوت به قدر عقول مردم و مخاطبان با آنها حرف می زدند اما در ادامه مسیر برای همین مردم به دلیل رشد عقلی و بلوغ فکری، معارفی با عمق و وزانت بیشتر را تعلیم می کردند و آنها نیز قاعدتا چنین توقعی از پیامبر می داشتند. درروایتی در باب قرائت قرآن خطاب به مومنان قاری آمده که :«اقرء و ارقی» یعنی قرائت کن و بالا بیا.
* آیا روایات ویژگیهای خاصی برای هویت اجتماعی عالم دینی قائل شدهاند که او را از دیگر گروهها (مانند سیاسیون، تجار، عامه مردم) متمایز کند؟
فکر می کنم یک روحانی به اعتبار ویژگی ها و فضایل، نقش ها، وظایف، اهداف و انتظارات متعدد و متنوعی که در جامعه دینی و اسلامی برای او در نظر گرفته شده و قاعدتا باید همه آنها را به نحو مقبولی محقق سازد؛ به صورت قهری موقعیت، شخصیت و هویتی منحاز و متمایز نیز خواهد یافت. برای مثال، ورود به حوزه های علمیه با انگیزه های قدسی، تحمل یک سری محدودیت ها و ریاضت ها، کسب قوه تفقه در معارف الهی و توان تفسیر اجتهادی این معارف متناسب با نیازها و اقتضائات زمان، تلاش در جهت برخوردار حداکثری از کمالات و فضایل اخلاقی، داشتن انگیزه های معنوی و عاری بودن از سوداگری و منفعت جویی در مقام ایفای وظایف و رسالت های محوله، مبلغ و مروج زبانی و عملی تعالیم دین بودن، کسب صلاحیت لازم برای ایفای نقش الگویی و پیشوایی امت، تلاش خستگی ناپذیر در مسیر هدایت و راهبری مستمر توده ها، پاسخ دهی به سوالات و شبهات و دفاع از تمامیت دین، رفع اختلافات میان مردم، امر به معروف و نهی ازمنکر، مبازه با ظلم ها و بی عدالتی ها، مبارزه با خرافات و بدعت ها و…
در کل انتظار این است که روحانی نماد و نمود مجسم معارفی باشد که خود تبلیغ می کند، نصاب برخورداری او از بینش ها، ارزش ها، نگرشها، منش ها و کنش های مومنانه بیش از متوسط اهل ایمان باشد؛ اهل سلوک و ریاضت معنوی و تزکیه و تهذیب نفس باشد، به اقتضائات سبک زندگی مومنانه و حیات طیبه قرآنی پایبندی جدی تری داشته باشد، برهدایت مردم حریص باشد، تعلقات دنیایی خود را در حد ضرورت ها محدود سازد و…
و به تعبیر حضرت امام ره: روحانی باید به گونه ای باشد که مردم با دیدن او، به یاد پیامبر(ص) بیفتند.
* آیا روایات عالمان را موظف به پاسخگویی به نیازهای روز جامعه میدانند؟ مثلاً «العالم بزَمَانِهِ»
دکتر شرف الدین: دلیل این نوع انتظارات عقلی است نه شرعی و تعبدی؛ چون اسلام دینی جاودانه، زنده و فعال و حداکثری است یعنی به کلیت زندگی فردی و اجتماعی نظر دارد(هرچند در تلائم با عقل و علم و تجربه های بشری) و مدعی علو و برتری بر سایر ادیان و غلبه نهایی در آینده تاریخ است. جامعه نیز به صورت طبیعی هویتی پویا و متکامل دارد و بخشی از نیازهای معارفی آن در مقیاس فردی، نهادی و ساختاری همواره نوشونده و جدیدند. انتظار این است که روحانیت به عنوان طلایه داران و پیشقراوان این سلوک معنوی جمعی، در مقام ایفای نقش ها و رسالت الهی خود از تحولات زمانه و اقتضائات و انتظارات جهانی که در آن سکونت دارند، عقب نمانند و بلکه همواره جلوتر از زمان تاریخی خود حرکت کنند. انقلاب اسلامی زمینه این هوشمندی و بصیرت را تا حد زیادی در روحانیت فراهم آورد و بسیاری از موانع موجود و محتمل در مسیر دعوت و تبلیغ معارف دینی را از میان برداشت یا به اقتضای تحولات زمانه و رسانه ای شدن جهان عملا بی تاثیر شدند. البته ایفای نقش موثر در این عصر پرهیاهو و بسیار پیچیده با وجود مدعیان و رقبای زیاد و برخوردار ازانواع امکانات سخت افزاری و نرم افزاری، کاری به غایت سنگین و توانفرساست.
* در یک نگاه آینده پژوهانه هر آنچه درباره هویت اجتماعی عالم دینی از منظر روایات بیان شد، در سده دوم حوزه امکان تحقق دارد؟ درباره چگونگی آن پیشنهادی دارید؟ درباره عوامل و موانع آن توضیحاتی را ارائه بفرمایید
دکتر شرف الدین: فکر می کنم روحانیت در شرایط کنونی باید موقعیت اینجا و اکنونی خود، هویت صنفی، ماموریت و رسالت فرهنگی اجتماعی تاریخی، نحوه تعامل بایسته با عناصر مختلف محیط و جهان معاصر با عطف توجه به تحولات بوقوع پیوسته دوران، را عمیقا بازبینی و بازنگری کند و جایگاه خود را در این کهکشان سیال تعیین کند. مخاطبان خود را با عطف توجه به اقتضائات جهانی و انتظارات نوپدید بشناسد، پیام های متناسب با نیازها و مطالبات آنها تولید و تدارک بیند، ظرفیت های رسانه های موجود و متجدد را بشناسد و در مسیر تبلیغ از آنها حداکثراستفاده را ببرد، دامنه و گستره مخاطبان خود را بسط دهد، آموزش زبان های غیر فارسی را با هدف بهره گیری تبلیغی جزو اولویت های نظام آموزشی خود قرار دهد، تکثرگرایی را به عنوان یک واقعیت محقق بپذیرد، رقبای خود را دقیقا بشناسد و منطق تعامل متناسب با هر یک را تمهید کند، به تبلیغ به عنوان یک فعالیت حرفه ای بسیار موثر در انتقال پیام دین اهتمام کند، رویکرد انتقادی به ناراستی ها و انحرافات و خرافات با محوریت و مرجعیت معارف ناب الهی را برای خود حفظ کند، نفوذ سکولاریسم در جهان معاصر، رونده فزاینده و اقتضائات زیستی آن در مقیاس فردی و جمعی را عمیقا بشناسد، با مراکز علمی مختلف در داخل و خارج تعامل و گفت و گوی عالمانه و محققانه را در پیش گیرد، با جریانات معنویت گرایی نوظهور و فعال، تعامل کند، ازتعلقات حاکمیتی و سیاسی محدودکننده خود را بدور دارد، ازموانع و سختی های مسیر نهراسد و به نصرت الهی، همواره امیدوار باشد و…