استقلال روحانیت و مسئله ارتزاق دینی از منظر اخلاق اجتماعی
به گزارش رسانه مرام، سعید کریمی دانشجوی دکتری فلسفه اخلاق دانشگاه ادیان و مذاهب، طی یادداشتی اختصاصی به رسانه مرام، به دو مقوله استقلال روحانیت و همچنین ارتزاق دینی از منظر اخلاق اجتماعی پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
شهید مرتضی مطهری در تحلیل آسیبهای نهاد روحانیت، به نکتهای بنیادین اشاره میکند که کمتر به آن بهصورت ساختاری اندیشیده شده است: مسئلهی نحوهی تأمین معیشت روحانیت. او معتقد است که ریشهی بخشی از نارساییهای اخلاقی و اجتماعی روحانیت در وابستگی مالی آن نهفته است. به تعبیر او، در حالیکه اصل وجود نهادی به نام سهم امام و سایر منابع مالی شرعی همچون خمس و زکات، برای بقای دین و ادارهی امور دینی تشریعی حکیمانه است، اما استفادهی بیضابطه یا انحصاری از این منابع میتواند در درازمدت به تضعیف استقلال روحانیت و تزلزل اخلاق دینی بینجامد. مطهری سه نظریهی اصلی را در باب بودجهی روحانیت برمیشمارد:
۱. تأمین از راه کسبوکار شخصی،
۲. استفاده از اوقاف و صدقات،
۳. استفاده از منابع شرعی مانند خمس و زکات (سهم امام).
از دیدگاه اخلاق اجتماعی، مسئلهی اصلی این است که کدام یک از این شیوهها میتواند استقلال روحانیت را حفظ کرده و در عین حال شأن دینی و اعتماد مردم را پاس بدارد. تجربهی تاریخی نشان میدهد که هرگاه روحانیت بیش از حد به منابع مالی بیرونی وابسته شده، روح آزادی و نقادی در آن ضعیف گردیده و زبان حقیقتگو به مصلحتگویی میل کرده است. اگر روحانی از خمس یا زکات ارتزاق کند، حتی اگر نیتش خالص باشد، در معرض نوعی وابستگی ساختاری قرار میگیرد. چنین وابستگیای میتواند بر محتوای تبلیغ و مواضع اجتماعی او تأثیر بگذارد؛ زیرا هرگونه منبع مالی، خواه ناخواه، نوعی کنترل پنهان ایجاد میکند. در مقابل، روحانیای که از راه تلاش شخصی و شغل مستقل زندگیاش را اداره میکند، از این خطر رهاست. او نه به رضایت مردم وابسته است و نه به حمایت مالی نهادهای خاص؛ بنابراین سخن خود را آزادانه و بر پایهی تشخیص حق بیان میکند.
این استقلال، افزون بر جنبهی اخلاقی، آثار تربیتی و اجتماعی عمیقی نیز دارد. مردم وقتی میبینند روحانیای با دسترنج خود زندگی میکند و در عین حال به تبلیغ و تعلیم دین میپردازد، احساس صداقت و خلوص در وجود او میکنند. چنین روحانیای نه فقط مبلغ دین، بلکه نمونهی عملی دینداری است. تبلیغ او از حالت گفتار صرف خارج شده و به «عمل گفتاری» (speech act) بدل میشود؛ یعنی سخن او خود نوعی عمل اخلاقی است که اثر تربیتی عمیق دارد. از سوی دیگر، وابستگی مالی روحانیت میتواند سبب دگرگونی تدریجی تصویر اجتماعی روحانی گردد. مردم باید وقتی روحانی را میبینند، یاد دین، پیامبر، امامان و آخرت بیفتند، نه یاد قدرت، ثروت یا منافع شخصی. اگر روحانی در چشم مردم به عنوان شخصی دنیوی و وابسته جلوه کند، قداست اجتماعی نهاد روحانیت به تدریج رنگ میبازد و دین، که باید عامل اعتماد و انسجام اجتماعی باشد، خود به موضوعی محل تردید بدل میشود. اما روحانیای که همچون استاد و معلمی معنوی در میان مردم زندگی میکند و در معیشت با آنان همافق است، مورد احترام حقیقی قرار میگیرد. مردم در وجود او نشانهای از صداقت مییابند؛ و صداقت، به تعبیر قرآن، اساس هدایت است.
از منظر فلسفی، میتوان گفت استقلال اقتصادی شرط لازم برای تحقق «خودآیینی اخلاقی» (moral autonomy) است. روحانیت، اگر قرار است مروج اخلاق باشد، باید خود مصداق استقلال اخلاقی باشد؛ یعنی منشأ عملش عقل و وجدان دینی باشد، نه ملاحظات بیرونی. چنانکه کانت میگوید، انسان اخلاقی کسی است که «از درون خود قانون میگیرد، نه از بیرون». بنابراین، روحانیِ وابسته به منبع مالیِ بیرونی، حتی اگر اهل تقوا باشد، در عمل در معرض از دست دادن این خودآیینی قرار میگیرد. در نهایت، میتوان گفت بازگشت به شیوهی ارتزاق شخصی روحانیت نه تنها یک ضرورت اخلاقی، بلکه یک ضرورت اجتماعی و تمدنی است. در روزگار جدید که دین گاه به چشم ابزار قدرت یا تجارت نگریسته میشود، تنها روحانیِ مستقل است که میتواند دوباره اعتماد جامعه را به دین بازگرداند. همچنین باید توجه داشت که استقلال مالی، نه نفی حمایت دینی است و نه بیاعتنایی به نظام سنتی وجوه شرعی؛ بلکه بازتعریفی از نسبت دین و معیشت است تا روحانیت بتواند همچنان پاسدار حقیقت باقی بماند. روحانیای که از دین ارتزاق نمیکند بلکه برای دین میکوشد، نه تنها آزاد است، بلکه صادقترین سفیر دین در عصر ماست.