اخلاق اجتماعی؛ میراث انبیا و رسالت روحانیت

به گزارش رسانه مرام، استاد وطن‌خواه در گفت‌وگویی تفصیلی با رسانه اختصاصی مرام، حقیقت اخلاق اجتماعی را تجلی ایمان در رفتار با مردم دانست؛ اخلاقی که ریشه در معرفت خدا دارد و در روابط اجتماعی بروز می‌یابد. ایشان تأکید کرد که پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) برترین الگوهای این مسیر هستند و روحانیت موظف است هم با زبان علم و هم با زبان عمل، مردم را به دین و معنویت فرا بخواند.

به باور ایشان، مسجد تنها محل اقامه نماز نیست، بلکه خانه خدا و کانون هدایت جامعه است. امام جماعت باید افزون بر پیشوایی در عبادت، با نشر معارف اهل بیت(ع)، برگزاری جلسات معرفتی، حضور در میان مردم، عیادت بیماران و یاری نیازمندان، روح زنده اجتماع باشد. انقلاب اسلامی نیز از همین پایگاه‌ها بالید و جان گرفت.

استاد وطن‌خواه در برابر تبلیغات دشمنان که فاصله گرفتن مردم از روحانیت را القا می‌کنند، تصریح کرد که واقعیت خلاف آن است؛ مساجد پر از حضور اقشار گوناگون است و پیوند مردم با روحانیت همچنان استوار مانده است. وی خاطرنشان کرد که اجتماعی بودن طلاب به معنای فرو رفتن در کارهای سطحی یا شغل‌های غیرمرتبط نیست، بلکه باید در تعمیق علمی، پاسخ‌گویی به شبهات و خدمت فرهنگی و معنوی در مساجد جلوه‌گر شود.

ایشان در پایان یادآور شد: امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد و شرط اثرگذاری آن حکمت، مهربانی و ادب است. گاه یک تذکر نرم، جان‌ها را متحول می‌سازد، در حالی که خشونت و تندی نه تنها سودی ندارد بلکه فاصله‌ها را بیشتر می‌کند.

 

* اخلاق اجتماعی از نگاه حضرتعالی چیست؟ برداشت حضرتعالی برای یاد دادن به ما چگونه است؟ چیستی اخلاق اجتماعی از منظر آیات، روایات، سیره علما و بزرگواران و علم اخلاق چیست؟

استاد وطن‌خواه: سلام بر تمام بینندگان و شنوندگان عزیز. اخلاق جمع خُلق است و خُلُق نیز در جمع آن آمده. «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيم». بخشی از اخلاق ها و خُلق ها که هیئت باطنه و زیبایی صفات از آن تعبیر می شود، در مقابل صفات رذیله، بد و پست است که گاهی برای بعضی از افراد ملکه می شود. خُلق و اخلاق بخش های مختلفی دارد. یک بخشی مربوط به خود انسان در رابطه او با خدای متعال است. مثل خضوع، خشوع، عشق به خدا و امثال این امور. یک خُلق هایی درباره انسان ها و مخصوصاً روحانیت معظم در رابطه با دیگران داریم. دیگران ابتداعاً خانواده هستند. بعد هم دوستان، اجتماع و گاهی با همکاران و امثال ذلک بسط پیدا می‌کند.

در ابتدا ما باید اُسوه و الگوی خود را حضرت خاتم الانبیاء، رسول الله، محمد مصطفی(ص) قرار بدهیم. «وَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَه». بعد هم اهل بیت(ع) هستند. باید ببینیم که خُلق ها و اخلاق آنان با دیگران چگونه بوده. در آیات و روایات مفصل آمده است. مهم ترین مطلب در این زمینه این است که خود شخص باید ساخته بشود. فضائل اخلاقی که بر اثر ایمان، عقیده، معرفت‌الله و معرفت‌الامام و معارف دیگر که مستقیم در خُلق انسان اثر می‌گذارد را در خود ایجاد کند و با نیت، قصد قربة الی الله، با محبت و با دید اخلاص به بندگان خدا بنگرد. هر چه به آنها نیکی می‌کند، در واقع دارد به خدا نیکی می‌کند. دوست داشتن آنها و بدون غرض و بدون نیت خاصی با مردم رفتار کند. مثل اطعام اهل بیت. «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرا».

در مورد کارهایی مثل احسان و انفاق، خدمت کردن و …؛ روحانیت غیر از اینکه باید با عمل خود مردم را به سوی خدا و دین سوق داده و مشتاق کند، باید بیاناتی را که از قبل اندوخته و علومی را که فرا گرفته، مخصوصاً در زمینه های اعتقادی و اخلاقی، برای دیگران ظهور بدهد. حدیث داریم: «عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفَ عَابِد… یک انسان عالمی که از علم او استفاده بشود».. این علم باید طوری باشد که اول خود شخص نفع ببرد که بهترین علم است که اهل علم و روحانیت معظم از آن بهره منده شده اند. از قرآن، روایات و مباحث عقلی و بزرگان فراگرفته اند. این علم را به دیگران هم باید برساند که مردم از علم او بهره مند بشوند که از هفتاد هزار عابد برتر است. عابد، عبادت و بندگی فردی خود را در رابطه با خدا انجام می دهد؛ امام عالم علاوه بر اینکه عبادت و بندگی خدا را انجام می دهد، نفع علمی به دیگران می رساند. هم باید مطالب را بیان کند و هم به آنها عمل کند. «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم».

ما بزرگانی داشته‌ایم. مرحوم امام(ره)، مرحوم علامه طباطبایی(رض)، آیت الله بهجت(رض)، آیت الله سعادت‌پرور، مقام معظم رهبری و …. ارتباطات این بزرگواران با مردم، با تبسم و با اخلاق حسنه بود. حتی اگر گاهی افرادی بی‌ادبی، تحقیر و بی‌حرمتی می کردند، اما اینها عفو و گذشت می‌کردند و نادیده می‌گرفتند. این شیوه را که از اهل بیت(ع) اقتباس شده، ما باید در رابطه با مردم داشته باشیم. داستان‌های زیادی در این رابطه داریم.

زمانی خدمت مرحوم علامه طباطبایی(رض) بودیم، فردی از خواص آمد و تا توانست نسبت به علما، فلاسفه و بزرگان جسارت کرد. مرحوم علامه طباطبایی(رض) به دلیل شنیدن این اهانت‌ها به بزرگان رخسارش متغیر شد، ولیکن برخورد ایشان خیلی نرم و با حلم بود. تنها یک کلمه جواب دادند و گفتند: “ما به اینجا آمده‌ایم تا ببینیم که حرف، حق است یا باطل است و کاری به اشخاص نداریم.. اُنظُر إلى ما قالَ و لاتَنظُر إلى مَن قال”.. تنها همین را گفتند و برخورد تندی نداشتند. شبیه به همین مورد در مورد آیت الله بهجت دیدم. یک شخصی آمد و جسورانه به ایشان حرفهای تحقیرکننده زد. ایشان با تحمل زیاد برخورد خیلی خوبی داشتند. شبیه به همین را هم در مورد اهل بیت(ع) داریم. مرد شامی خدمت امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) می آمد و جسارت می‌کرد، ولیکن امام با حلم خود او را منقلب کرده و از ارادتمندان حضرت قرار دادند.

این اقتباس از آیه قرآن است: «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيم». خوبی و بدی یکسان نیست. حتی اگر شخصی دشمن است، تحقیر و اهانت می کند و رفتار ناپسند انجام می دهد؛ ولی اگر شما نیکی را القا کنید، همان شخصی که دشمن است، كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيم، دوست صمیمی می‌شود. ما این را در علما و معصومین دیده‌ایم. رفتار روحانیون باید اینگونه باشد. ممکن است جوانی یا نوجوانی کلمه‌ای را بگوید که حتی نداند که این کلمه بی حرمتی است؛ ما باید در این مواقع خونسرد بوده و گذشت داشته باشیم. روحانیونی که سمت دارند باید جویای احوال مردم بشوند. اگر کسی مریض است به عیادت او بروند و اگر کسی عزیز خود را از دست داده، در مجلس ختم شرکت کند. این کار باعث می شود که جذابیت روحانیت بیشتر بشود و جدا نشود. چون دشمن دارد القاء شبهه و شک می کند و جدایی مابین اهل علم و مردم را می خواهد که در رأس آنها مقام معظم رهبری هستند. ما باید با عمل، رفتار و اخلاق خود مردم را جذب کنیم، حتی کسانی را که در ذهن خود نسبت به ما بدبین هستند.

* خیلی از مخاطبان برنامه ما امامان مسجد هستند. حضرتعالی به صورت ملموس در این مسئله هستید و امامت جماعت را در یک مسجدی عهده دار هستید. به نظر شما اگر بخواهیم ویژگی هایی را بشماریم که مردم از یک روحانی مسجد انتظار دارند، به حیث وجهه ی اجتماعی چه چیزهایی است؟ بعضی از مصادیق را فرمودید، ولی میخواهیم مقداری تفصیلی‌تر باشد و یا حتی اگر نمونه ای در خاطر شریفتان است ذکر کنید. ما خیلی بهره می‌بریم. الان طلبه هایی هستند که مقداری از فعالیت در مساجد دلسرد شده اند و یا این احساس را دارند که شاید میزان تأثیرگذاری پایینی دارند. ولی به نظر می رسد با تأکیدی که بزرگان دارند، این یک عرصه ناب برای تبلیغ است. به نظر می رسد یکی از جاهایی که ظهور و بروز وجهه و اخلاق اجتماعی طلاب روحانیت خیلی زیاد است، می تواند مساجد ما باشد. یکی از اساتید که ما خدمت ایشان بودیم می فرمودند که ما باید به سمت احیای مساجد برویم و روحانیت باید به سمت مساجد برگردد.

وجهه اجتماعی روحانی در مسجد با مردم و انتظاراتی که مردم از او دارند باید چطور باشد؟ مثل امامان جماعت شاخصی که شاید خیلی از آن محله ای ها دیانت و ایمان خود را مدیون رفتار و سلوک عملی آن روحانی می‌دانند.

استاد وطن‌خواه: در مورد مساجد آیات زیاد و روایات فراوانی است. افرادی که وارد مسجد می شوند، مهمان خدا (ضیوف الله) هستند. امام حسن مجتبی(ع) وقتی به درب مسجد می رسند می فرمایند: «إِلَهِي ضَيْفُكَ بِبَابِك.. خدایا برای تو مهمان وارد شده». در روایات داریم که خداوند متعال می فرمایند: «وقتی شما به درب خانه من آمدید، منِ صاحب خانه باید از شما تکریم کنم». این عنایات خداوند شامل اهل مسجد می شوند. در مساجد شاخص امام جماعت و روحانیانی هستند که در مساجد شرکت می کنند. مهم ترین کار آنها بعد از نماز، تبلیغ دین است. پنج یا ده دقیقه بتوانند مطالب اهل بیت(ع) را بگویند. ما در مسجد رضویه معمولاً شب ها یک حکمت از حکمت های نهج البلاغه را می گوییم. ظهر هم امام جماعت دیگری داشت که مدتی صحیفه سجادیه را توضیح می دادند. هفته ای یکبار هم در این مسجد درس اخلاق گذاشته ایم که عمومی است و به صورت آنلاین و بعد هم آفلاین برای همه پخش می شود. سازمان تبلیغات هم تأکید کرده است که ائمه جماعات در مساجد درس اخلاق بگذارند و افراد هم استقبال می کنند.

بعضی از مساجد به برکت امام جماعت، افراد خاص مثل طلاب محترم را جذب کرده و آنها را فعال قرار داده اند که بتوانند با نوجوانان و جوانان سروکار داشته و آنها را به دین و طلبگی جذب کنند. نمونه این را زیاد داریم در خوزستان، مخصوصاً اهواز، که طلاب محترمی به برکت همین حلقه های معرفت و جلسه های انس، جوانان را جذب کرده و آنها را طلبه کرده اند. در مساجد دیگر هم همینطور، در قم و در شهرستان دیگر هم داریم. ما شاهد فعالیت ائمه جماعتی هستیم که فعال هستند و کارهای فرهنگی و علمی روی نسل جوان و نوجوان انجام می‌دهند. مردم هم کمک می کنند. هیئت امنا و افرادی که خیّر، برجسته، فرهنگی، معلم، استاد و دانشجو هستند هم کمک می‌کنند و آن مسجد را با فرهنگ، علم و اخلاق آباد می کنند. علاوه بر اینکه کارهای جنبی مثل قرض الحسنه، کمک به ایتام، فقرا، گرفتارها و امور دیگر هم انجام می دهند. انقلاب ما اصلاً از مساجد شروع شد. لذا باید قدر این مساجد را بدانیم.

وقتی که پیغمبر اکرم(ص) از مکه معظم به مدینه منوره مهاجرت نمودند، اولین کاری که کردند این بود که در جنوب مدینه مسجد قبا را ساختند. بعد در مرکز مدینه مسجدالنبی را ساختند. حکومت پیامبر(ص) هم در آن مسجد بود. در آینده هم انشاءالله امام زمان(ع) مسجد کوفه را محل حکومت خود قرار خواهند داد. مساجد پایگاه بسیار باعظمتی هستند و روحانیان باید با برنامه های متعدد مردم را جذب کنند. آن برنامه ها می تواند تعلیم، نشان دادن خوش اخلاقی و حسن خلق، عیادت بیماران، رفتن به مجالس ختم و … باشد و با این کارها مردم را جذب کند و ارادت آنها را به روحانیت زیاد کند. خیلی از مساجد در حال حاضر این کارها را می کنند و روحانیان فعالی هستند که برنامه های متعدد دارند. برنامه هایی در مورد عقاید، اخلاق، احکام، تفسیر، نهج البلاغه، سحیفه سجادیه، دعای توسل، دعای کمیل، دعای شریف ندبه و حتی اطعام به مناسبت اعیاد و وفات ها و … . البته روحانی باید در خور حال هر مسجد و محله‌ی هر مسجد فعال باشد.

* برخی از اتفاقاتی که در مسجد می افتد مربوط به مناسک است. ما باید یکسری از کلاس ها و دروس را به حیث معرفتی داشته باشیم و بحث بینشی را با مخاطب کار کنیم. یکسری ادعیه و توسلات هستند و یکسری هم سلوک عملی است. مثلاً عیادت از بیمار. اینکه باید از احوال مأمومین خبر داشته باشیم. عیادت از بیمار، رفع مشکلات مردم، بحث قرض الحسنه. همه اینها جنبه حمایتی از مردم دارند. اگر اینها باشد، این ذهنیت از یک روحانی در مردم ساخته نمی شود که این روحانی آمده که صرفاً نماز بخواند و برود، بلکه حواس او در تمام شئون زندگی مردم است و کمک و مساعدت می کند. در حد توان خود مردم را به تعاون و همکاری در حل یک مشکل تشویق می کند. مساجد زیادی داریم که اکنون در تهیه جهیزیه به مردم کمک می کنند. مساجدی داریم که دارای گروه های جهادی هستند و در صورت بروز اتفاق، خودشان به سرپرستی یک روحانی عهده دار برطرف کردن آن مشکل می شوند. به فرمایش شما از ابتدای انقلاب و وقتی که حضرت امام(ره) قیام خود را شروع کردند، محوریت با مساجد بوده است.

این تلقی که فرمودید خیلی از رسانه های غربی دارند درست می کنند و می گویند که مردم از روحانیت فاصله گرفته اند و دیگر آن اقبال را نسبت به روحانیت ندارند. شما فرمودید که این ادعا، ادعای درستی نیست. من خبر دارم که حضرتعالی به اکثر استان ها و شهرستان ها رفت و آمد دارید، حلقه هایی است و شاگردانی دارید که با شما مرتبط هستند. اگر بفرمایید که چرا این تلقی درست نیست که مردم از روحانیت فاصله گرفته اند، بلکه اتفاقاً این همبستگی در حال حاضر با تمام هجمه هایی که علیه روحانیت است، وجود دارد. تقریباً می شود گفت که نسبت به هیچ صنفی این هجمه وجود ندارد. بفرمایید که مشاهدات میدانی و آن چیزی که از مردم به شما منتقل شده چیست که این نگاه را که مردم از روحانیت فاصله گرفته اند نفی می کند؟

استاد وطن‌خواه: البته شبهاتی که دشمن انجام می دهد اثرگذار است و جای انکار نیست. در زمان حضرت علی(ع) هم نسبت به ایشان شبهه ایجاد کردند، باعث شورش عده ای بر علیه حضرت شدند و کار به جایی رسید که در شام تبلیغ کردند که امیرالمؤمنین(ع) حتی نماز هم نمی خواند. در عین حال و در همان زمان که حضرت علی(ع) در مدینه منوره بودند و ایشان را به تعبیری خانه نشین کرده بودند، ولی حضرت در اجتماع می آمدند و شرکت می کردند. پنج سال آخر عمر شریفشان هم به کوفه رفتند و خطبه های نهج البلاغه و فرمایشات نورانی ایشان در آنجا بود. یک عده استقبال می کردند و یک عده هم نمی آمدند. در زمان ها دیگر و در زمان ما هم همینطور است. بعضی اشخاص می خواهند القا کنند که مردم کلاً از روحانیت و طلاب جدا شده اند که این دروغ است. در حال حاضر دشمنان ایران، انقلاب و رهبر، دارند اینها را القا می کنند ولی وقتی به مساجد می روید، می بینید که از همه قشر در مساجد هستند و مساجد پر است. سالمندان، جوانان، نوجوانان، دکتر، مهندس و از همه قشر هستند.

بنده در این ایام به چند جا مثل اسلامشهر، نسیم شهر و شهرری می روم و می بینم که کودکان و بزرگسالان هستند. در اینصورت سخنرانی ما هم کمی سخت می شود، چون باید طوری صحبت کنیم که همه استفاده کنند. در مسجد اسلامشهر اعتفاک داشتیم، دیدیم که از شهرهای دیگر هم آمدند. استاد دانشگاه با خانواده و فرزندان، مدیر حوزه علمیه، سپاهیان و … شرکت کردند و با جان و دل هم کار می کردند. اینطور نیست که تمام مردم فاصله گرفته باشند. ممکن است عده ای فریب بخورند و ذهنیتی پیدا کنند، ولی عده ای هم هستند که بصیرت و ایمان دارند. این افراد ارتباط تنگاتنگ با روحانیت، مساجد و حتی حوزه ها دارند.

در زمان شهید رئیسی، تبلیغاتی بر علیه ایشان بود که اثر منفی خود را قبل از ریاست جمهوری ایشان گذاشته بود. ولی وقتی دیدند این مرد بزرگ دارد با جان و دل برای رضای خدا فعالیت می کند، تحولی در ذهنیت ملت به وجود آمد که هنوز هم مردم خاطرات خدمت های آیت الله شهید رئیسی را فراموش نمی کنند.

* بعضی از طلبه ها این تلقی را دارند که اجتماعی بودن و برای اینکه مردم فکر کنند ما هم مثل آنها هستیم، وارد صنف هایی می شوند و در جاهایی خودشان را ظهور و برور می دهند که شاید آن کار در شأن طلبگی نیست. مثلاً طلبه ای به عرصه بدنسازی وارد می شود، طلبه ای کارهای رزمی انجام می دهد، طلبه ای حالت بلاگری در فضای مجازی می گیرد و می خواهد با جوک گفتن و خنداندن مردم در بین آنها جای خود را باز کند. تلقی این بزرگواران این است که ما می خواهیم چهره ای از خودمان به مردم نشان می دهیم که به آنها بگوییم که ما هم مثل شما هستیم. ولی خیلی از آقایان می گویند که این رفتارها در شأن طلبه و روحانیت نیست. بازتابی که بین مردم دیدم هم این است که چنین رفتارهایی را تأیید نمی کنند و این رفتارها را خوب نمی دانند. حتی مردم عادی هم معترض هستند. به نظر می رسد که بعضی از طلبه ها اجتماعی شدن را اشتباه گرفته اند. جاهای مختلفی برای ظهور و بروز اجتماعی و سلوک عملی برای مردم وجود دارد که می تواند خیلی بهتر باشد برای مردم و طلبه نماینده دین باشد. تحلیل شما در این مورد چیست؟

استاد وطن‌خواه: مصادیق و موارد مختلف و متعدد است. در بعضی جاها خوب و در بعضی جاها خوب نیست. مثلاً در یک ورزش یا مسابقاتی، یک روحانی، مخصوصاً اگر جوان باشد، چند دقیقه ای با آنها صحبت کرده و آنها را تشویق و تأیید کند تا آنها جذب روحانیت بشوند. مثل مسابقاتی که وقتی ایران در کشتی، والیبال و … پیروز می‌شود، مسئولین و بالاخص رهبر عظیم الشأن انقلاب تشویقی و اطلاعیه ای می دهد و از ورزشکاران تشکر می‌کند. ولی بعضی موارد در شأن روحانی نیست. مثلاً ویالون می زنند، ارکست هست و امثال ذلک. در اینجا زشت است که یک روحانی بین آنها برود. اگر موقعی مجبور است که برود؛ مثل عروسی اقوام که شاید نمیتواند نرود، اگر می داند که اگر برود با آمدن او، آنها از موسیقی حرام و اختلاط زن و مردم برمی دارند، بهتر است که برود. اما اگر می داند که دست از کارهای حرام بر نمی دارند و به لباس روحانیت بی حرمتی می شود، می تواند طوری به آن مجلس برود که هم با ارحام قطع رابطه نشود و هم به گناه نیفتد و گناه را تأیید نکند.

یکی از علمای شهر بود که وقتی او را دعوت می کردند، در اول جلسه می رفتند و شرکت می کردند. وقتی که هنوز مراسم شروع نشده بود می رفتند و مردم تعجب می کردند که این عالم بزرگوار با آن جلالت خود به آن مجلس آمده. خیلی کوتاه قبل از شروع مجلس می نشستند و بعد می رفتند. گاهی یک روحانی، مثلاً در آستانه ماه مبارک رمضان به مسجد می رود و با جارو و دستمال به نظافت مسجد کمک می کند. این خیلی خوب است و نشان می دهد که روحانی هم مانند باقی مردم به تمیز شدن خانه خدا کمک می کند. کاری که حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) کردند. طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُود. اما بعضی از کارها خوب نیست، مثلاً اینکه یک روحانی کاسب بشود، میوه فروش بشود، ماهی گیر بشود، در شأن او نیست. روحانی باید کارهای علمی و فرهنگی در بین مردم انجام بدهد، نه اینکه شغلش پرورش ماهی، باغداری و … باشد. در روستا، افراد تحصیل کرده دانشگاهی، شبهه های اعتقادی و اخلاقی زیادی دارند و یک روحانی باید علم خود را زیاد کند تا بتواند جواب این سوالات را بدهد. در شأن یک روحانی نیست که به گاوداری، ماهی پروری و باغداری بپردازد. متأسفانه بعضی افراد این کارها را تبلیغ می کنند و می گویند که روحانی هم باید مثل حضرت علی(ع) و اهل بیت کار کند. این قیاس مع الفارق است. اگر حضرت علی(ع) باغبانی یا حفر چاق می کرده، به این خاطر بوده که نیازی به تحصیل علم نداشته. خداوند علم لدنی را به ایشان داده بود. ما علم لدنی نداریم و باید مطالعه زیاد داشته باشیم تا بتوانیم برای مردم بازدهی علمی داشته باشیم. باید قرآن، نهج البلاغه و … را تفسیر کنیم.

مطلب دوم اینکه اگر مردم مدینه واقعاً اهل فهم و درک بودند و حضرت علی(ع) را خانه نشین نمی کردند و نمی‌گذاشتند که او به باغداری و حفر چاه بپردازد، از علم او استفاده می کردند. مردم نباید می گذاشتند که ایشان به این کارها بپردازد. او دریای نامتناهی علم و صفات خداوند بودند. باید صبح تا شب از علم امام استفاده می‌کردند. مثل امام صادق(ع) که به او فرصت نمی دادند که به کارهای مادی بپردازد و دائماً از علم حضرت استفاده می‌کردند. ایرادی ندارد که گاهی مواقع کمک حال پدر باشد، ولی اینکه کار ما این مسائل باشد درست نیست و بعداً در علم کم می آورند و نمی توانند جواب مشکلات علمی مردم را بدهند. بنده چنین افرادی را سراغ دارم که حرفهایشان روی منبر تکرای بود، چون وقت مطالعه نداشتند و نمی توانستند تحقیقات بیشتری بکند و مطالب جدیدی ارائه بدهد.

* حضرتعالی این شغل ها را که به ذات دارای مشکل نمی دانید؟ می فرمایید طلبه ای که عمده وقت خود را به این عرصه ها اختصاص بدهد، معمولاً از کارهای علمی باز می مانند.

استاد وطن‌خواه: بله. مثلاً ائمه جمعه وقت خود را مقداری در دفتر خود هستند و به سوالات پاسخ می دهند. یا مراجع که در دفتر خود هستند و مردم به آنها مراجعه می کنند. روحانیت باید این زمینه را برای خود و برای مردم فراهم کند که از جنبه علم این عالم بیشتر استفاده کنند.

* حضرت آیت الله علوی گرگانی در دفتر خود می نشستند و به مراجعات مردم خودشان جواب می دادند. یا تا همین اواخر آقای مکارم و همین الان هم آقای سبحانی خودشان به سوالات شرعی برنامه زمزم احکام در رادیو معارف جواب می دهند. با اینکه کسانی در دفترشان هستند و می توانند به مسائل شرعی مردم جواب بدهند، ولی برایشان مهم است که به امر مردم اهتمام کنند و مردم برایشان مهم است و نمی خواهند در تبلیغ دین واسطه ای باشد.

استاد وطن‌خواه: ائمه جمعه که جای خود دارد، بنده ائمه جماعت سراغ دارم که دفتری در مسجد برای مراجعات مردم گذاشته است. وقتی مردم ببینند که روحانی زودتر به مسجد می آید، به نزد او می روند و سوالات خود را مطرح می کنند، با او در اختلافات خانوادگی مشورت می کنند و کارهای دیگرشان را هم مطرح می‌کنند.

* آقا مجتبی تهرانی بعد از نماز، ده دقیقه می نشستند و به سوالات مردم جواب می دادند. اگر کسی حتی در تعامل با فرزند خود به مشکل می خورد به ایشان مراجعه می کرد.

یکی از چالش هایی که در حوزه اخلاق اجتماعی وجود دارد این است که اگر یک طلبه با یک منکر شرعی، مثل پدیده بی حجابی و یا با یک منکر اخلاقی یا اجتماعی، مثل بی عدالتی مواجه بشود، چطور باید برخورد کند؟ چه سیره ای از بزرگان یا از آیات و روایات در مواجهه با منکرات است؟ بعضی از مصادیق را فرمودید، اگر ممکن است مقداری تفصیلی تر بفرمایید که یک طلبه در مواجهه با منکرات اخلاقی یا اجتماعی، چه موضعی باید داشته باشد و با مردم چطور تعامل و گفتگو کند؟ بعضی اشخاص کلاً در لاک محافظه کاری می روند و می گویند که اصلاً نباید نهی از منکر باشد و یک واجب دینی را ترک می کنند. از یک طرف هم وقتی می خواهیم آن واجب را انجام بدهیم، باید در مورد چگونگی انجام آن مستحضر باشیم، وگرنه ممکن است عوارض بدتری داشته باشد. بفرمایید که در مواجهه با منکرات باید چکار کنیم؟

استاد وطن‌خواه: مراتب امر به معروف و نهی از منکر متعدد است. مرحوم امام(رض) و بعضی از علما و مراجع دیگر، احکام امر به معروف و نهی از منکر را در کتاب های خود آورده اند و حتی کتاب های پیرامون امر به معروف و نهی از منکر نوشته شده است. وقتی این کتاب ها را مطالعه می کنیم، می بینیم که درجه پایین این است که محترمانه آن انسانی که مشغول انجام دادن خطا یا گناهی است را به کار خود متوجه کنیم و به او تذکر بدهیم. خیلی اوقات شخص اصلاً مسئله را نمی دانسته و بعد متوجه شده، یا می دانسته ولی اگر به او تذکر مؤدبانه بدهیم، ممکن است قبول کند. بعد مراتب جلو می رود. نحوه گفتن خیلی مهم است.

بنده به طلاب جوان می گویم که لازم نیست که شما به بدحجاب ها نهی از منکر کنید و تذکر بدهید. عالمی که پیر است ایرادی ندارد، ولی اگر شما این کار را انجام بدهید، مورد اتهام قرار می دهد و توهین می کنند. در اینجور موارد باید به یک خانم محجبه، همسر یا خواهر خود بگویند که به آن خانم بی حجاب تذکر بدهد. اینکه یک روحانی در خیابان بایستند و مدام به دختر یا زنان بدحجاب تذکر بدهد، چه بسا برای او دردسر هم پیش بیاید و در بسیاری از موارد هم اثر نمی کند. راهکارهای دیگر هست. در فامیل و دوستان باید این منکرات را توضیح بدهد. هم از نظر اینکه منکر گناه است و هم از نظر اینکه باطن گناه چه سم و پلیدی هایی دارد، تا اگر کسی گناه می‌کند از آن عمل دست بردارد. بعضی از موارد هم عملی است؛ مثل همان مجالس لهو و لعب و عروسی که نمی تواند آنها را بهم بریزد و مجبور است که عملاً از آن مجلس فاصله بگیرد.

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.